باسمه تعالی
آیه ناظر به ظهور وحکومت واحد جهانی
صفیه جعفرپور
رشته کلام اسلامی با گرایش مهدویت
«نُريدُ أنْ نَمُنّ عَلَي الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئمًّْة وَنَجْعَلَهُمُ الوارثین» ( سوره مبارکه قصص/5)
دیدگاه شیعه
دیدگاه عموم مفسران شیعه این است که تنزیل و تفسیر آیه بنی اسرائیل است و تأویل آیه سایر مصادیقی است که در طول تاریخ مورد ظلم مستکبران قرار گرفته اند و نهایتاً مؤمنان مورد ستم واقع شده، بر مستکبران پیروز میگردند و وارث آنان میشوند. بر اساس روایات فراوان مصداق بارز و کامل آن تقابل نهایی حق و باطل با ظهور امام زمان(ع) است که ظلم به کلی برچیده میشود. به عبارت دیگر، آیه از یک سنت قطعی الاهی خبر میدهد که در طول تاریخ مصادیقی داشته و دارد و مصداق نهایی آن موضوع ظهور است.
1- تفسیر قمی
علی بن ابراهیم قمی معتقد است که خداوند داستان حضرت موسی(ع) را در این آیات به عنوان مثال و هشداری برای پیامبر(ص) و اهلبیت ایشان: ذکر کرده است و از آینده آنها خبر میدهد که شباهت بسیار زیادی به جریان حضرت موسی و پیروانشان دارد؛ آیندهای که پر از مصیبتها و سختیهاست؛ ولی سرانجام به پیروزی و موفقیت ختم میشود .[2]
مَثَل امام زمان(عج) در غیبت و پنهان شدنشان، مانند حضرت موسی است که همواره از نظرها غایباند و ترسان، تا زمانی که خداوند اجازه خروج به ایشان دهد و امام مهدی در طلب حق خود برآیند و همچنین کشتن دشمنانشان.»[3]
2- تفسیر برهان
سيد هاشم بحرانى در تفسیر البرهان روایتی از امام صادق (ع) آورده است که فرمودند:« أن هذه الآية مخصوصة بصاحب الأمر الذي يظهر في آخر الزمان، و يبيد الجبابرة و الفراعنة، و يملك الأرض شرقا و غربا، فيملأها عدلا، كما ملئت جوراهمانا؛ این آیه مخصوص به صاحب امریست که در اخر الزمان ظهور کرده و جباران و فرعونیان را نابودخواهد کرد.و شرق و غرب زمین را مالک میشود،پس زمین را پر از عدل و داد میکند همان گونه که پر از ظلم گشته است.»[4]
3- تفسیر المیزان
از نظر علامه طباطبائی« عدهای «واو» را عطف میدانند به آیه «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ؛ فرعون در زمین برترىجویى کرد» (قصص: 4) ولی مناسبتر آن است که جمله وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ … را حال از کلمه« طائفه»گرفته و تقدیر کلام را «یَسْتَضْعِفُ طَائفَهً مِّنهُْمْ نَحنُ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ…» بدانیم. در این صورت معنای آیه چنین میشود: فرعون طایفهاى از اهل زمین را ضعیف شمرد در حالى که ما بر همانها که ضعیف شمرده شدند منت مىنهیم …». کلمه” نُرید” چه به احتمال اول(عطف) و چه دوم(حال) حکایت حال گذشته است؛ یعنى با اینکه مضارع است و معناى” مىخواهیم” را مىدهد؛ و لیکن چون در حکایت حال گذشته استعمال شده است؛ معناى « خواستیم» را افاده مىکند.» [5]
اين آيه شريفه نقشهاى را كه فرعون براى بنى اسرائيل در سر مىپروراند تصوير نموده است، و آن نقشه اين بود كه از بنى اسرائيل حتى يك نفر نفسكش در روى زمين باقى نگذارد، و اين نقشه را تا آنجا به كار برده بود كه قدرتش به تمامى شؤون هستى آنان احاطه يافته و ترسش همه جوانب وجود آنان را پر كرده بود و آن قدر آن بيچارگان را خوار ساخته بود كه حكم نابودى آنان را مىداد، البته اين ظاهر امر بود، و اما در باطن امر اراده الهى به اين تعلق گرفته بود كه آنان را از زير يوغ وى نجات دهد، و ثقل نعمتى را كه آل فرعون و آن ياغيان گردنكش را گمراه ساخته بود، از آنان گرفته و به بنى اسرائيل منتقل كند، آرى اراده الهى چنين بود كه تمامى آن اسباب و نقشههايى را كه عليه بنى اسرائيل جريان مىيافت، همه را به نفع آنان گرداند و آنچه به نفع آل فرعون جريان مىيافت به ضرر آنان تمامش كند، آرى خدا حكم مىكند و كسى هم نيست كه حكمش را به تاخير اندازد.[6]
دیدگاه اهل سنت
تعدادی از مفسران اهل سنت مصداق این آیه شریفه را «بنی اسرائیل» میدانند و در این باره تحلیلی ارائه نکردهاند.
1- تفسیر الکشف و البیان
ثعلبی مصداق این آیه را بنی اسرائیل می داند و می نویسد: و قال مقاتل: تعظّم، فِي الْأَرْضِ يعني أرض مصر، وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً فرقا و أصنافا في الخدمة و السحر، يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يعني بني إسرائيل، يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ. وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ يعني بني إسرائيل. [7]
ایشان در تفسیر عبارت «وَ نجعَلَهُمْ أَئمَّهً» نوشته اند: قال ابن عباس: « قَادَهٌ یُقْتَدى بِهِم فِی الْخَیْرِ؛ رهبرانی که در امور خیر به آنها اقتدا میشود»؛ قال قتادة: «وَلاهً و مُلُوکاً؛ ولیها، سرپرستها و پادشاها»؛ قال مجاهد : « دعاة اِلَى الخَیر؛ دعوت کنندگان به سوی خیر و خوبی»[8]
2- تفسیر الدرالمنثور
در بین مفسران اهل سنت، سیوطی برای این بخش آیه، روایتی از امام علی(ع) نقل میکند که هر دو تقریبا به یک مصداق اشاره دارند :عَنْ عَلِىَّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ رَضِىَ اللهُ عَنْه فِی قَولِهِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ؛ قال: یُوسُفُ وَ وُلْدُه؛ از امام علی(ع) نقل شده که آیه 5 قصص درباره حضرت یوسف و فرزندانشان است.
عَنْ قَتَادَهَ فِی قَوْلِهِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ قال هُمْ بَنو إِسْرَائِیلْ…؛ آیه 5 قصص درباره بنی اسرائیل است .[9]
3- تفسیر شواهد التنزیل
حسكانى عبيد الله بن احمد روایتی از حضرت علی(ع) آورده اند که فرمودند:” ليعطفن علينا [الدنيا] عطف الضروس على ولدها. ثم قرأ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْض؛ دنیا بعد از انکه در مقابل ما چموشی و سرکشی کرد همچون شتر بد خلق که در بدو امر به فرزند خود شیر نمیدهد،به سوی ما روی می آورد و در برابر ما رام میشود و انگاه این آیه را تلاوت فرمود:«و نرید…» [10]
نکته:
درمورد اینکه چرا در آیه چهار سوره قصص و این آیه، فعل « يَسْتَضْعِفُ »، « يُذَبِّح»،« يَسْتَحْىِ »، « نُرِيدُ» به صورت مضارع استعمال شده، در حالی که فعل های قبل « عَلا»، « جَعَل» ماضی است، به نظر ابن اثیر این پدیده، گاهی بلاغی است که در این صورت از زمان گذشته به وسیله مضارع خبر داده می شود و گاهی غیر بلاغی است که در اینصورت مستقبل، دلالت برهمان معنای مستقبل دارد و فعل مستمرّالوجود است. در نوع اول ایشان بیان می دارد که وقتی با فعل مضارع از ماضی خبرداده می شود به جهت حاضرکردن صورت آن است به گونه ای که شنونده احساس کند درحال مشاهده آن واقعه است. در مورد نوع دوم که دلالت بر تجدّد و استمرار دارد . ابن اثیر این آیه شریفه را آورده است: « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ الله؛ کسانی که کافر شدند و مؤمنان را از راه خدا باز داشتند»( حج:25) در این جا از فعل ماضی «« کفروا» به فعل مضارع « یصدّون» عدول شده است. علّت آن است که کفر آنها در گذشته اتفاق افتاده و بعد آن کفر دوّمی تجدید نشده؛ ولی باز داشتن آنها ار راه خدا در زمان های بعدی تکرار شده و وجودش پایان نمی پذیرد.[11]
خلاصه
در برابر اراده دشمن در نابودی حق، خداوند متعال اراده نموده است که دین حق را بر همه دین ها غلبه بخشد و دین اسلام به رهبری حضرت مهدی علیه السلام دین واحد جهانی گردد. اراده قطعی خداوند بر این امر تعلق گرفته است که با نابودی مستکبران، مظلومان جهان را به رهبری امام زمان علیه السلام وارث آنان گرداند.
منابع:
ابن اثیر، ضیاء الدین ، المثل السائر فی الادب و الکاتب، به کوشش محمد محیی الدین، بیروت، المکتبه العصریه، اول، 1420ق.
بحرانی، سید هاشم. البرهان فى تفسير القرآن، بنیاد بعثت، تهران، 1416ق .
ثعلبى، احمد بن ابراهیم (1422ق). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
حسكانى عبيد الله بن احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، : سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1411ق
سیوطى، جلال الدین (1404ق). الدر المنثور فى التفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى.
طباطبایى، سید محمد حسین (1417ق). المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
قمى، على بن ابراهیم (1363). تفسیر القمی، قم، دارالکتاب
پاورقی:
[2] علی بن ابراهیم قمی، 1363، ج2: 133
[3] همان : 134
[4] بحرانی سيد هاشم ،ج6،ص58
[5]طباطبایی، 1417، ج16: 9
[6]همان: 10
ثعلبی، 1422، ج7: 233[7]
[8] ثعلبی، 1422، ج7: 233
[9] سیوطی، 1404، ج5: 120
[10] حسكانى عبيد الله بن احمد ،ج1،ص438،ح 59
ابن اثیر، 2:1399/15[11]