• خانه 

ماء معین

چرا دعای برخی به آسمان نمی رود؟

31 شهریور 1399 توسط صفیه جعفرپور

سرنوشت کسانی که نماز را سبک شمارند!/چرا دعای برخی به آسمان نمی رود؟

پیامبر خدا صلی الله تعالی علیه و آله ، در پاسخ دخترش فاطمه علیها سلام که پرسیده بود: ای پدر مردان و زنانی که نمازشان را سبک می شمارند چه (جزایی ) دارند؟

- فرمود: ای فاطمه هر کس - از مردان یا زنان - نمازش را سبک بشمارد ، خداوند او را با پانزده عذاب مبتلا می کند: شش عذاب در دنیا ، سه عذاب در هنگام مرگ ، سه عذاب در قبر و سه عذاب در عرصه ی قیامت هنگامی که از قبر خود بیرون می آید.

اما آنچه در دنیا به او می رسد: خداوند برکت را هم از عمرش بر می دارد و هم از روزیش، سیمای صالحان را از چهره اش می زداید، به هر عملی که انجام می دهد پاداشی داده نمی شود، دعایش به آسمان نمی رود، ششم اینکه مشمول دعای صالحان نمی شود.

و اما آنچه هنگام مرگش به او می رسد: نخستین آنها این است که خوار می میرد، دم گرسنه می میرد و سوم، تشنه می میرد، پس اگر از نهرهای دنیا به او بنوشانند، سیراب نمی شود و اما آنچه در گورش به او می رسد: نخستین آنها این است که خداوند فرشته ای را می گمارد تا او را در گورش عذاب دهد.دوم اینکه قبرش را بر او تنگ می کند و سوم اینکه قبرش تاریک است.

و اما آنچه روز قیامت هنگام بیرون آمدن از گورش به او می رسد : نخستین آنها این است که خداوند فرشته ای می گمارد تا او را با صورت ( روی زمین ) بکشد در حالی که مردم به او می نگرند ، دوم اینکه بازخواست سختی می شود و سوم اینکه خداوند به او نمی نگرد و پاکش نمی سازد و عذابی دردناک دارد.”

فلاح السّائل ص 22 : بحار الانوار ج 80 ، ص 22

150498345817.jpg

 نظر دهید »

نشانت را کجا جویم؟

23 آذر 1398 توسط صفیه جعفرپور

محل زندگی حضرت مهدی علیه السلام

 

 

صفیه جعفرپور[1]

چکیده
چگونگی زندگی حضرت مهدی علیه السلام و بسیاری از موضوعات مربوط به حیات ایشان را جزء امور پنهان نظام هستی باید دانست. یکی از این موضوعات، محل زندگی آن حضرت (عج) در طول غیبت ایشان است. هدف تحقیق، بیان محل زندگی امام زمان علیه السلام می­باشد، که در سه دوره زندگی حضرت، یعنی دوران زندگی با امام عسکری علیه السلام، دوران غیبت صغری و دوران غیبت کبری به این موضوع پرداخته است. یافته­های تحقیق نشان داد که امام عصر (ارواحناه فداء) در شهر سامرا به دنیا آمدند و تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند، در زمان غیبت صغری که چهار نایب خاص آن حضرت علیه السلام که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، می­توان حدس زد که حضرت علیه السلام محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان به ایشان باشد، اما در زمان غیبت کبری «پنهان زيستى امام» ايجاب مى كند كه مسكن و مكان زندگى او، كاملاً مخفى و ناشناخته بماند. از مجموع روايات و حكايات معتبر، برداشت مى شود، از جمله شهرهایی که به‌طور مسلّم به مقدم مبارک امام زمان علیه‌السلام مزین شده است، مدینه طیبه، مکه معظّمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد است.

کلمات کلیدی: امام , مهدی ، غیبت، محل

 

 

مقدمه
موضوعی كه در اذهان بسیاری از مسلمان وجود دارد، تأمل در محل اقامت حضرت ولی عصر(عج) است! گاه افرادی این موضوع را مستمسك تحقیر و تسمخر قرار داده ـ همچون وهابیان كه با طرح این شبهه كه چگونه شیعیان امامیه داعیه حضور امام دوازدهم­شان را دارند در حالی كه خبری از محل اقامت و نحوه معاش او ندارند ـ و گاه موجب شده است، که این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبری عده‌ای به گمانه‌زنی‌هایی سست و واهی بپردازند و به طرح محل‌هایی که اثبات آنها کاری بس مشکل است روی آوردند.

مشتاقانی هم وجود دارد که هر صبح جمعه می­سرایند: «ای کاش می‌دانستم در چه جایی منزل گرفته‌ای و چه سرزمینی و مکانی تو را در بر گرفته است! آیا در کوه رضوایی و یا جای دیگری و یا در ذی طوی هستی؟ دشوار است بر من که مردمان را ببینم و تو دیده نشوی.»

حال برای روشن شدن این موضوع، این تحقیق با هدف بیان محل زندگی حضرت مهدی علیه السلام انجام شده است. که در سه دوره زندگی حضرت، یعنی دوران زندگی با امام عسکری علیه السلام ، دوران غیبت صغری و دوران غیبت کبری به این موضوع پرداخته است.

شکی نیست که حضرت در شهر سامرا به دنیا آمده و تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند. در زمان غیبت صغری که چهار نایب خاص آن حضرت علیه السلام که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، می توان حدس زد که حضرت (ع) محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان به ایشان باشد، از برخی روایات و حکایات معتبر چنین استفاده می‌شود که آن امام علیه‌السلام در عصر غیبت کبری، در مکان خاص و شهر معین استقرار دائمی ندارد؛ و به‌طور ناشناس در بین مردم زندگی و رفت‌وآمد دارد. از جمله شهرهایی که به‌طور مسلّم به مقدم مبارک امام زمان علیه‌السلام مزین شده است، مدینه طیبه، مکه معظّمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد است.


مفهوم شناسی
امام
“امام” از نظر لغت شناسان عرب عبارت از هرکسی یا هر چیزی است که در کارها به او اقتدا می­شود. (ربانی گلپایگانی، 20:1396) متکلمان اسلامی « امامت» را با تعبیرهای متفاوتی تعریف کرده اند. مجموع این تعریف­ها به دو دسته کلی تقسیم می­شود: دسته اول را تعریف­های عام و دستۀ دوم را تعریف­های خاص می­نامیم. تعریف­های عام، نبوت را هم شامل می­شود، ولی تعریف­های خاص، شامل نبوت نمی شود.

(تعریف عام) امام، کسی است که  دارای رهبری عمومی دین و دنیاست.(همان:24)

(تعریف خاص) امامت، رهبری عمومی در امور دینی به صورت بالاصالة است؛ نه به صورت نیابت از دیگری که درسرای تکلیف است.(همان: 31)

مهدی
« المهدی من هداه اللّه الی الحق و المهدی اسم للقائم من آل محمد الذی بشّر بمجیئه فی آخر الزمان» (طریحی: 584)

طبق این دو منبع،معنای مهدی در دو نکته خلاصه می‌شود :

الف) به معنای خاص لغوی،یعنی‌ هدایت شدهء الهی به سوی حق،

ب) در شکل اسم علم با مصداق معنای اصطلاحی به عنوان موعود منتظر اسلام.


 

1 . دوران زندگی با امام عسکری علیه السلام ( 255-260ق)
سال ولادت امام زمان ـ عليه السّلام ـ بنا بر نقل اكثر مورّخين مُعتبر و و محدّثين شيعه و غير شيعه نيمه شعبان سال 255 ه.ق مي‌باشد، (شيخ المفيد،339:1413 ) و سال شهادت امام حسن عسگري علیه السلام سال 260 ه.ق مي‌باشد.(همان: 336) بنا‌بر تصريح علماي بزرگ اماميّه مانند شيخ مفيد، آن حضرت در سال شهادت پدر بزرگوارش پنج ساله بود: «وكان عمره عند وفاة ابيه خمس سنين اتاه الله تعالي فيها الحكمه كما اتاها يحي صبياً و جعله اماماً في حال الطفوليه …».( همان:  339) اين قول مشهور و دقيق بين علماي شيعه و تمام شيعيان است، بنابراين امام دوازدهم علیه السلام پنج سال در كنار پدر بزرگوارش و در ساية پدر مهربانش زندگي نموده است و اين زندگي و حتي تولد حضرتش به نوعي در خفاء و پنهاني بوده است، علّت اختفاء مربوط به اوضاع سياسي و اجتماعي معاصر امام عسگري علیه السلام و حتي ائمة پيش از او بوده است به لحاظ امنيت جاني چنان‌كه ولادت برخي از انبياي الهي در خفا و استتار بوده است،(همان: 336) شرايط سياسي حاكم بر عصر امام به علت تدابيـر سخت نظامي خلفاي عباسي كه دشمن سرسخت ائمّه بوده‌اند اقتضاء مي‌نمود، كه شيعيان در تقيّة كامل و اختفاء فعّاليت‌هاي مذهبي خود را انجام دهند و ارتباط با ائمه براي شيعيان بسيار سخت انجام مي‌گرفت، تنها وكلاي شيعه در اين دوره با زحمات عديده امكان ارتباط با ائمه را داشتند، مخصوصاً دوره امام عسگري علیه السلام سخت‌ترين دوران سياسي و اجتماعي براي شيعه محسوب مي‌شود. اين امام عزيز اكثر دوران خويش را در پادگان‌هاي نظامي به سر برد و بخشي از عمر شريفش را نيز كاملاً تحت مراقبت وكنترل شديد نيروها و جاسوسان امنيتي خلفاي جائر و ستم پيشه عباسي بوده است و وظيفة سنگين الهي، امامت را انجام مي‌داد با توجّه به اين اوضاع فشار و خفقان سياسي است كه امام زمان علیه السلام در كودكي براي خيلي از مردم ناشناخته بود و فقط خصّصين از بزرگان شيعه و نزديكان أئمه و صحابي بزرگ به زيارت حضرت توفيق يافته و او را ديده‌اند و تعداد اين افراد به حدّي است كه يقين آور است علاوه بر اين كه اين رؤيت‌كنندگان خودشان از فقها و از اصحاب بزرگ و كاملاً مورد اطمينان و تأييد ائمه بوده‌اند كه در يقين و اطمينان كامل به كلام آن‌ها جاي هيچ شبهه و شكي را باقي نمي‌گذارد. اسامي اين افراد در كتاب‌هاي حديثي و تاريخي علماي بزرگ شيعه و سنّي آمده است و بسياري از اين افراد خودشان به محضر امام زمان علیه السلام در زمان امام حسن عسگري علیه السلام رسيده‌اند با توجّه به اين‌كه در مدّت پنج سال امام عسگري علیه السلام با خواص از شيعيان ارتباط مستمر داشت يا از طريق وكلاي مخصوص در نواحي مختلف سرزمين اسلامي يا ارتباط مستقيم كه در اين فرصت‌ها امام سعي مي‌نمود جانشين خود را به شيعيان معرفي كند و آن‌ها را از تحير و سردرگمي نجات دهد همان طوري كه ائمه قبل از او علاوه بر تصريح پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله بنام ائمه، شخصاً و عيناً او را به شيعيان معرفي مي‌كرده‌اند تا هيچ كس به دروغ مدّعي مقام امامت نشود كه منجر به انحراف شيعه از مسير حق گردد لذا در سيره تمام ائمه ما مي‌بينيم كه آن‌ها علاوه بر معرفي جانشين خود از آخرين امام معصوم نيز با القاب و اسم خاص آن حضرت به تصريح سخن گفته‌اند و او را به مردم با علائم مخصوص و منحصر به‌فرد معرفي نموده‌اند.

با اين اهتمام به مقام امامت، امام عسگري عليه السّلام هم خبر از ولادت و غيبتش داده و او را شخصاً از دوران نوزادي و تولّد او را با طرق مختلف از جمله فرستادن «عقيقه»، ( مجلسي:22) به تمام شيعيان از ولادت آن حضرت خبر داده و او را به بزرگان شيعه نشان داده و در زمان خود شناسانده‌اند تا حجّت بر آن‌ها تمام شده است.

بدون شک امام عصر (ارواحناه فداء) در شهر سامرا به دنیا آمدند. آن حضرت (عج) تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند. حکیمه، عمه امام حسن عسکری علیه السلام چندین بار حضرت مهدی علیه السلام را پیش از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در خانه پدرش دیده بود و امام حسن عسکری علیه السلام در یکی از ملاقات­های احمد ابن اسحاق با ایشان که در منزل آن حضرت علیه السلام بود، فرزند خود را به او نشان دادند. (بشاره الاسلام :167)

یعقوب بن منقوش از امام عسکری علیه السلام پرسیده بود: مولای من! بعد از شما چه کسی به امامت می­رسد؟ حضرت علیه السلام فرمودند: پرده را کنار بزن. او نیز پرده را کنار زد و کودکی از پس پرده بیرون آمد و بر زانوی پدر نشست. امام عسکری علیه السلام در حال احتضار به پیشکار خود به نام عقید فرمودند:«وارد اتاق شو، کودکی را در حال سجده می بینی، او را نزد من بیاور» (کتاب الغیبه: 165)

2. دوران غیبت صغری (260-329ق)
غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زیستی کوتاه مدت حضرت مهدی (عج) که طبق دیدگاه مشهور با شهادت امام عسکری علیه السلام (260ق) آغاز شده و با رحلت چهارمین نائب خاصّ آن بزرگوار (329ق) به پایان رسیده است که در مجموع نزدیک نزدیک هفتاد سال می‌شود.( خدامراد سلیمیان، 147:1389)

در دوران غیبت صغری که حدود 74 سال طول کشید، محل سکونت حضرت مهدی علیه السلام مشخص نبود. به نظر می رسد آن حضرت علیه السلام در عراق سکونت داشتند، زیرا چهار نایب خاص آن حضرت علیه السلام که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، در عراق به ویژه در شهر بغداد می زیستند. و از اینکه نامه­های مردم را می­گرفتند و به حضرت علیه السلام می­رساندند و جوابش را دریافت می­کردند می­توان حدس زد که حضرت علیه السلام محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان و تماس با حضرتش آسان باشد؛ بدین جهت، جز این چهار نفر کسی از محل سکونت آن حضرت علیه السلام اطلاعی نداشت.

امام صادق علیه السلام می­فرمایند: برای قائم علیه السلام دو غیبت است، یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت نخست کسی جای او را نمی داند، مگر شیعیان خاص او.” (مجلسی : 155) به نظر می رسد منظور از شیعیان خاص، نواب اربعه باشند.

3. دوران غیبت کبری
غیبت کبرا به مدت زمان پنهان زیستی حضرت مهدی علیه السلام گفته می‌شود که با وفات واپسین نائب خاصّ در سال 329 قمری آغاز و همچنان ادامه دارد و فقط خداوند متعال است که پایان آن را می‌داند.

این دوران ویژگی‌های خاصّی دارد که آن را از دوران غیبت صغرا به طور کامل متمایز می‌سازد. که از آن ویژگی‌ها, کامل شدن غیبت آن حضرت است.(سلیمیان، 148:1389) كه نمى­توان محل خاصى براى آن حضرت در نظر گرفت و منطقه و شهرى را به عنوان محل سكونت او معرّفى كرد. اصولاً «پنهان زيستى امام» ايجاب مى كند كه مسكن و مكان زندگى او، كاملاً مخفى و ناشناخته بماند. سدير صيرفى از امام صادق علیه­السلام روايت مى­كند : «صاحب الامر» از اين جهت با يوسف علیه السلام شباهت دارد كه برادران يوسف - با اينكه عاقل و دانا بودند و قبلاً هم با وى معاشرت داشتند - وقتى پيش او رفتند تا خودش را معرفى نكرد ؛ او را نشناختند و با اينكه بين او و يعقوب علیه السلام  ، بيش از هيجده روز راه فاصله نبود، يعقوب از وى اطلاعى نداشت. پس چرا اين مردم انكار مى­كنند كه خداوند همين عمل را نسبت به حجّت خويش صاحب الامر نيز انجام دهد؟ او نيز در بين مردم تردّد مى­كند و در بازار ايشان راه مى­رود و بر فرش­هاى آنان قدم مى­گذارد ؛ ولى (مردم) او را نمى­شناسند و به همين وضع زندگى مى­كند تا هنگامى كه خداوند به او اذن معرّفى به مردم را بدهد.» (مجلسی : 154) آن حضرت براى انجام وظايف و تكاليف خود از مكانى به مكان ديگر مى رود و بر اساس حكايات معتبره در شهرها و اماكن مختلفى ديده شده است. مدينه، مكه، نجف، كوفه، كربلا، كاظمين، سامرا، مشهد و قم، از جمله آن است و در بعضى از زمان­ها و مناسبت­ها در مكانى­های مقدس حضور دارد. در اينجا به برخى از آنها اشاره مى شود :

مكان هاى خاصى
1.مدينه و پيرامون آن (رضوى)

امام باقر علیه السلام مى فرمايد:« ناچار براى صاحب الزمان، عزلت و غيبتى است و طيبه (مدينه) خوب جايگاهى[براى ايشان] است.»(كافى، ج 1، ص 340، ح 16، باب فى الغيبة) هنگامی‌که از امام حسن عسگری علیه السلام پرسیدند: اگر حادثه‌ای بر شما روی داد از فرزند بزرگوار شما کجا سراغ بگریم؛ حضرت فرمود: در مدینه‌. ( شیخ طوسی: 139) امام صادق‌ علیه السلام نیز به‌هنگام بحث از غیبت کبری می‌فرماید: وه چه جایگاه خوبی است مدینه. (مجلسی:  157)

2.مكّه و اطراف آن (ذى طوى)

از امام باقر علیه السلام   نقل شده است : «يكون لصاحب هذا الامر غيبة فى بعض الشعاب، [و] أومأ بيده الى ناحية ذى طوى…» ( الغيبة النعمانى، ص 182 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 550، ح 559)؛ «صاحب الامر در يكى از اين درّه ها غيبتى خواهد داشت، سپس با دستش به بخشى از ذى طوى اشاره كرد.»
در دعاى ندبه مى خوانيم : «ليت شعرى اين استقرّت بك النوى بل اىّ ارض تُقِلّكَ اَو ثرى أ برضوى اَو غيرها ام ذى طوى؛ اى كاش مى دانستم كه در كدامين زمين قرار دارى و كدام زمين يا خاك وجود نازنينت را بر خود حمل مى كند؟ آيا در رضوى هستى يا در جاى ديگر؟ آيا در ذى طوى هستى؟» (اقبال الاعمال:  298)

3.حضور هر ساله در حج و عرفات

از زمان ها و مكان هايى كه امام در آن حضور مستمر و دائمى دارد، موسم حج و روز عرفه و در سرزمين عرفات است ؛ امام صادق علیه السلام فرمود : «يفقد الناس امامهم يشهد الموسم فيراهم و لا يرونه ؛ مردم امام زمان خود را نمى يابند، او در موسم حج [و در منا و عرفات] شركت مى كند و آنان را مى بيند ؛ ولى آنان او را نمى بينند.» (منتخب الاثر، ص 319)

امام رضا  علیه السلام نيز مى فرمايد : « اِنّه لَيَحضُرُ الموسِمَ فيقضى جميع المناسك… ؛ [مهدى] در موسم حج حاضر مى شود و همه اعمال را انجام مى دهد و در عرفه نيز وقوف مى كند و دعاى مؤمنان را آمين مى گويد.» (مجلسی:  152) محمد بن عثمان عمرى، يكى از نائبان چهارگانه امام زمان علیه السلام مى گويد : «به خدا سوگند: صاحب الزمان در موسم حج، همه ساله حضور مى يابد و مردم را مى بيند و مى شناسد. مردم [هم] او را مى بينند، اما نمى شناسند» (همان:  152)

4. مسجد كوفه، سهله، كربلا و نجف

امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمودند: “گویا می‌بینم که قائم علیه السلام با اهل و عیالش در مسجد سهله بار اقامت افکنده است.” ابوبصیر پرسید: “یعنی منزل او مسجد سهله است؟” امام صادق علیه السلام فرمود: “آری! آن جا منزل ادریس و ابراهیم بوده است. خضر هم ساکن همان جاست. هر پیامبری که خدا مبعوث فرموده، در آن جا نماز خوانده. هرکس در آن جا اقامت کند، گویا در خیمه رسول خدا صلی الله و علیه وآله اقامت کرده است. قلب هر مرد و زن مؤمنی به آن مسجد گرایش دارد و فرشتگان، هر شب و روز به این مسجد پناه می‌برند تا خداوند را در آن ملاقات می‌کنند. ای ابومحمد! من اگر نزدیک شما بودم در هیچ جا جز در آن مسجد نماز نمی‌خواندم.” ابوبصیر پرسید: “فدایت گردم! آیا حضرت قائم علیه السلام همواره در آن جا خواهد بود؟” امام صادق علیه السلام فرمود: “آری” ابوبصیر پرسید: “حاکمان بعد از او چه؟” امام صادق علیه السلام فرمود: “تا آخرین نفر (و پایان جهان) به همین صورت خواهد بود.” (مجلسی: 376 و 381)

بر اساس حكايات معتبر، ملاقات بزرگانى چون مقدس اردبيلى، علامه بحرالعلوم، شيخ محمد تقى آملى و… در مسجد سهله و كوفه صورت گرفته است. (توجهات ولى عصرعج به علما و مراجع، ص 146-155)

5. سرزمین‌های دور دست

در توقیع شریفی که در سال410 هجری از ناحیه مقدسه برای شیخ مفید صادر شده است؛ حضرت بقیة‌الله عجل‌الله تعالی فرجه چنین مرقوم فرموده‌‌اند: اگر چه ما در سرزمین دوردستی سکنی گزیده‌ایم که از جایگاه ستمگران بدوریم – زیرا خداوند مصلحت ما و شیعیان مؤمن ما را در این دیده که تا حکومت دنیا در دست تبهکاران است در این نقطه دور دست مسکن نمائیم- ولی از اخبار شما آگاهیم و هرگز چیزی از شما بر ما پوشیده نمی‌ماند و می‌دانیم که چه گرفتاری و پریشانی به شمار رسیده است… (طبرسی : 497)

6. دشت حجاز

در تشرّف ابراهیم‌ بن مهزیار آمده که از طائف گذشتیم و به قسمتی از دشت حجاز رسیدیم که عواملی نامیده می‌شد. در این دیدار امام علیه السلام به پسر مهزیار فرموده است: پدرم با من پیمان بسته که در مخفی‌ترین و دورترین سرزمین‌ها مسکن گزینم تا از تیررس اهل ضلالت در امان باشم. این پیمان مرا به این ریگ‌زارهای عواملی و دشت حجاز از نجد تا تهامه انداخته است. (شیخ صدوق صدوق:447)

7. کوه رضوی

امام صادق علیه السلام از کوه رضوی یاد می‌کند و می‌فرماید: از هر درخت میوه در آن هست و چه پناهگاه خوبی است برای شخص خائف. وه چه پناهگاه خوبی!… صاحب این امر را در آن دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. (مجلسی: 152)

از مجموع اين روايات و حكايات معتبر، برداشت مى شود، از جمله شهرهایی که به‌طور مسلّم به مقدم مبارک امام زمان علیه‌السلام مزین شده است، مدینه طیبه، مکه معظّمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد است؛ و نیز مقام‌ها و مکان‌هایی که آن حضرت تشریف‌فرما شده‌اند، متعدّد است، مانند مسجد جمکران، مسجد کوفه، مسجد سهله، مقام حضرت صاحب‌الامر در وادی‌السلام نجف و در حلّه، ولی مکان معین و دائمی نمی‌توان برای حضرتش بیان کرد.( رجالی تهرانی؛ 120:1386)

نکته
تأمل در محل اقامت حضرت ولی عصر(عج) است! موضوعی كه در اذهان بسیاری از مسلمان وجود دارد، گاه افرادی این موضوع را مستمسك تحقیر و تسمخر قرار داده ـ همچون وهابیان كه با طرح این شبهه كه چگونه شیعیان امامیه داعیه حضور امام دوازدهم شان را دارند در حالی كه خبری از محل اقامت و نحوه معاش او ندارند ـ و گاه موجب شده است، که این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبری عده‌ای به گمانه‌زنی‌هایی سست و واهی بپردازند و به طرح محل‌هایی که اثبات آنها کاری بس مشکل است روی آوردند.

1.      افسانه جزیرة خضرا و مثلث برمودا ، که محل زندگی امام عصر علیه السلام است و حضرت‏ در آن با فرزندان خود حضور دارد. جزیره با حصاری محكم‏ محاصره شده و هر كسی به آن نزدیك می‏شود به‏طور اسرارآمیزی یا از بین می‏رود یا مسیرش منحرف می‏گردد.

پاسخ:

در اين باره بايد گفت كه موضوع «جزيره خضرا» به عنوان محل اقامت و زندگاني حضرت ولي عصر علیه السلام در عصر غيبت كبري، برگرفته از حكايتي است كه كه از سوي علما و محققين مورد انكار واقع شده است و قابل پذيرش نمي‌باشد چرا كه مستند آن داراي ضعف و ابهام است. بنابراين اصل داستان جزيره خضراء مورد قبول نيست! و بر فرض كه مورد قبول بعضي از افراد باشد تطبيق آن بر منطقه مثلث برمودا با آن ويژگي‌هاي عجيب هيچ دليلي نداشته و قابل قبول نمي‌باشد. و امام زمان علیه السلام امام مهربان ذخيره خداوند براي نجات و هدايت بشريت است نه براي هلاكت و غرق كردن آنها. البته آن حضرت بعد از ظهور و قيام خود ريشه ستم را بركنده و جهان را پر از عدل و داد مي‌كند.

2.      محل اقامت حضرت مهدی علیه السلام و فرزندان آن حضرت‏ در كشورهای وسیع و آبادی است كه پایتخت آن‏ها به نام‏های‏ ظاهره (زهراه)، رائقه، صافیه، ظلوم، عناطیس نامیده می‏شود و پنج نفر از فرزندان شایسته‏ آن جناب به نام‏های: طاهر، قاسم، ابراهیم، عبد‌الرحمن و هاشم در آن كشورها حكومت‏ می‏نمایند.

پاسخ:

داستان كشورهای مجهول، بی‏شباهت به افسانه‏ نیست و تنها مأخذ آن،حكایتی است كه در«جنة الماوی» نقل‏ شده كه اسناد آن قابل خدشه است. (جنة المأوی،میرزا حسین نوری،ص 217 به بعد)

3.      محل اقامت ایشان شهر سامره و همان سردابی است كه از آن‏جا غایب شده است. در همان‏جا زندگی می‏كند و از همان‏جا ظهور می‏كند. (مهدی الفقیه الایمانی: 404)

پاسخ:

در هیچ روایتی گفته‏ نشده كه امام دوازدهم در سرداب زندگی می‏كند و از آن‏جا ظهور خواهد كرد و هیچ‏یك از دانشمندان معتبر شیعه، چنین مطلبی را نفرموده‏اند. و این نسبت، دروغ محض و از روی عناد صادر شده‏ است.( پاسخ به ده پرسش،آیت اللّه صافی گلپایگانی،ص 28)


 

نتیجه گیری
امام عصر (ارواحناه فداء) در شهر سامرا به دنیا آمدند و تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند، در زمان غیبت صغری که چهار نایب خاص آن حضرت علیه السلام که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، می توان حدس زد که حضرت علیه السلام محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان به ایشان باشد، اما در زمان غیبت کبری «پنهان زيستى امام» ايجاب مى كند كه مسكن و مكان زندگى او، كاملاً مخفى و ناشناخته بماند. از مجموع اين روايات و حكايات معتبر، برداشت مى شود، از جمله شهرهایی که به‌طور مسلّم به مقدم مبارک امام زمان علیه السلام مزین شده است، مدینه طیبه، مکه معظّمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد است.

 

 

منابع
1.      ابن بابویه، محمد بن علی ؛ کمال‌الدین و تمام‌النعمة ، ج 2، ب 33، ج 21، طهران، محمد حسین کاشانی

2.      ابن طاوس، علی به موسی،  ترجمه محمد روحی، 1383، اقبال الاعمال، ص 298، قم سمائ قلم

3.      الایمانی ،مهدی الفقیه ، الائمة الاثنا عشر به نقل از الامام المهدی، ،ص 404

4.      توجهات ولى عصرعج به علما و مراجع، ص 146-155

5.      پاسخ به ده پرسش، صافی گلپایگانی،ص 28

6.       ربانی گلپایگانی، علی، 1396، چاپ ششم، 1396، قم، مؤسسه بوستان کتاب

7.      رجالی تهرانی، علیرضا، 1386، یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان ( عج)، چاپ شانزدهم، قم، انتشارات نبوغ

8.      سلیمیان خدامراد ، درسنامه مهدویت، قم بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود ، مرکز تخصصی مهدویت، 1389

9.       شیخ حُرّ عاملی،  اثبات الهداة، ج 3، ص 550، ح 559

10.  صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، ص 319، قم : موسسه السیده المعصومه،  1377

11.  طریحی، فخرالدین، 5641 ش،ج 1،ص 584

12.  طوسی ، محمد بن حسن، غيبت، انتشارات نينوي ، ص 14 و 1481

13.  کلینی، محمدبن یعقوب،  الشافی فی شرح اصول الکافی ، ج 1، ص 340، ح 16، باب فى الغيبة

14.  محمد بن محمد، شيخ المفيد، الارشاد ج 2،چاپ اول، قم، آل البيت،1413ـ ص 339

15.  مجلسی, محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 155، تهران : ذی القربی ، ١٣٨١ .

16.  النعمانى ، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغيبة ، ص 182

17.  نوری ، میرزا حسین ، جنة المأوی، ،ص 217 به بعد

 



[1] .   سطح سه رشته کلام اسلامی

 نظر دهید »

ابوعثمان عمرو بن بحر مشهور به جاحظ

12 آذر 1398 توسط صفیه جعفرپور

          

ابوعثمان عمرو بن بحر( 150یل 160- 255ق) مشهور به جاحظ، متکلم و ادیب معتزلی، از اهالی بصره است. جاحظ نویسنده‌ای شاد و خندان، بذله­ گو و طنزنویس بود. خنده را دوست داشت، خود می‌خندید و دیگران را نیز می‌خندانید. از مزاح و شوخی لذّت می‌برد ولو ظاهراً به زیانش باشد، چنان‌که به شوخی و برای خنده نوشت، مرا احدی جز دو زن شرمگین نساخت. یکی را در عسکر دیدم، قامتی بلند داشت و من در حال خوردن طعام بودم. خواستم با وی مزاح کنم گفتم: إنزلی کُلی مَعَنا: بیایید پایین با هم غذا بخوریم، او گفت: إصعد أنت حتّی تری الدنیا!: تو بیا بالا تا دنیا را ببینی![1]

اما داستان زن دوم را که قبلاً نقل کردیم، بدین صورت بود که زنی وی را به دکّان زرگری برد و به وی گفت مثل این بساز، جاحظ مبهوت شد و از زرگر سؤال کرد، زرگر گفت، او از من خواسته بود صورت شیطانی بسازم، من گفته بودم نمی‌دانم چگونه  بسازم،اکنون تو را آورد و گفت: مثل این بساز.[2]

او برای نشان دادن حسن و خوبی خنده و قبح و کراهت گریه و ناله طبق روش خود از عقل و نقل و سیرۀ بزرگان  دلیل می‌آورد. چنان‌که از قرآن مجید به آیۀ مبارکۀ «و أنَّه هُوَ  أضحَکَ وَ أَبکی»[3] : «أنَّه هُوَ أماتَ و أحیَی»[4]  به این صورت استشهاد می‌کند که خداوند خنده را در برابر حیات و زندگی قرار داد و گریه را در برابر مرگ. او می‌افزاید که اگر خنده قبیح بود، خداوند آن را به خود نسبت نمی‌داد و به دادن چیزی که قبیح است به بندگانش منّت نمی‌گذاشت. باز تأکید می‌کند که اگر موقعیّت و اثر خنده در مسرّت نفس، عظیم، و در مصلحت آن، کبیر نبود، خداوند آن را دراصل طباع و اساس ترکیب انسان قرار نمی‌داد. ما می‌بینیم اوّلین چیزی که از کودک ظاهر می‌شود، روانش بدان پاک و بدنش بدان پرورش می‌یابد و خونش افزون می‌گردد خنده است. آن علّت مسرّت کودک و مادۀ قوّت اوست و به علّت مزیّت و برتری خنده است که عرب فرزندانشان را بَسّام،ضَحّاک، طَلِق و طلیق(خندان و گشاده­رو) اسم می‌گذارند. پیامبر (ص) می‌خندید و اظهار فرح و شادی می‌کرد و صالحان نیز

می‌خندیدند و شادی می‌کردند و هرگاه می‌خواستند کسی را  مدح کنند می‌گفتند او خندان و بسّام است و اگر می‌خواستند مذمّت کنند می‌گفتند: او عَبوس و کریه است. خلاصه، جاحظ نویسنده‌ای خندان است و خنده را خوب و زیبا می‌داند امّا مشروط بر آن که از حدّ اعتدال نگذرد و به وقار و شخصیت انسان آسیب نرساند.[5]

 



[1] دکتور فوزی عطوی الجاحظ دائرة معارف عصره ص 19
 [2]  جاحظ، همان، ج1، ص24، مقدّمۀ عبدالسّلام هارون
[3]  سوره نجم(53)/44
[4]  همان / 45
[5]  جبری، همان، ص153-152؛جاحظ، همان، ج6، ص6

 

 نظر دهید »

مهدویت و مستشرقین

12 آذر 1398 توسط صفیه جعفرپور

مهدویت و مستشرقین

صفیه جعفرپور-دانش آموخته رشته کلام اسلامی

 

مقدمه

در جنگ فرهنگ ها ، راهبرد اصلی مهدی ستیزان برای نابود کردن فرهنگ مهدویت و انتظار، القای اطلاعات و آگاهی ها ی خاصی است که از رهگذر آن، عقاید و نیز رفتار را تحت تأثیر قرار داده، آن ها را به نفع خود تغییر دهند. گروهی از مستشرقان یهودی و مسیحی و گاه کمونیست و یا مادی با بیگانگی همه جانبه از اسلام هریک موضوع مصلح جهانی اسلام ــ یعنی مهدی منتظر و احادیث پیرامون شئون حیاتی و امامتی حضرتش را همانند دیگر حقایق اسلامی ــ را مورد تخطئه و تکذیب قرار داده و به باد سخریه گرفته اند. اینگونه مستشرقان سخنان ابن خلدون مورّخ آندلسی اموی مذهب را دست مایه خود ساخته و بر اعتقادات عموم مسلمانان در طول تاریخ اسلامی تاخته اند. که به برخی از آنان اشاره می کنیم. 

اساس عقیده به حضرت مهدی (ع) از یهود یا نصاری یا سوشیانت است.

یکی از باورهای مشترک میان ادیان الهی، اعتقاد به ظهور نجات دهنده ای است که آخر الزمان ، تمامی پلیدی ها را به نیکی تبدیل کرده و زمین را از عدل و داد فراگیر خواهد کرد. این منجی در دیانت زرتشتیان و ایرانیان زرتشتی « سوشیانت» و در دیانت اسلام و تشیع به « مهدی » علیه السلام نام گرفته است. از آن جا که این آموزه در منابع ایرانی زرتشتی که در ظاهر سبقت تاریخی از منابع اسلامی دارند، یافت شده و از سوی دیگر بین این دو آموزه در منابع ایرانی و اسلامی شباهت ها و هم سویی های فراوانی وجود دارد، این امر برخی مستشرقان و خاورشناسان را به این ادعا واداشته که باور « مهدی» در میان مسلمانان وبه ویژه شیعیان را اعتقادی برگرفته از باور «سوشیانت» در میان باورهای ایرانیان باستان بدانند که بعدها به تکامل رسیده است. این ادعا در میان کلمات بسیاری از مستشرقان و دنباله روهای ایشان همچون: دار مستتر، گلدزهیر، … به چشم می آید که برای نمونه به گوشه ای از این ادعاها اشاره می شود.( رضوی، جمشیدیان، 1395)

الف- دار مستتر،خاورشناس فرانسوی چنین می نگارد: « می دانید که محمد چگونه شریعت خود را بنیان نهاد؟ وقتی که او ظهور کرد، در عربستان علاوه بر شرک ملی باستانی، سه دیانت بیگانه موجود بود. یکی آیین یهود و دیگر دیانت عیسوی و  سه دیگر کیش زرتشت؛ یعنی دیانتی که پیش از نهضت اعراب در ایران رواج داشت….در دیانت اسلام آثاری از اصول دیانت یهودان و عیسویان و اساطیر ملل مذکور دیده می شود. نکته مشترکی که در این سه دیانت یافت می شود عبارت از اعتقاد به یک وجود فوق الطبیعه بود که بایستی در آخر الزمان ظهور کند و نظم و عدالت رفته را به جهان باز آرد و مقدمه خلود وسعادت دائم را فراهم سازد . این اعتقاد نخست در دین یهود بود. بعدها همین اعتقاد عیسویت را نیز به وجود آورد. این اعتقاد فقط وقتی در دین یهودیان  و عیسویان به صورت نهایی درآمد که تحت تأثیر ات اساطیر ایرانی واقع شد و علت مشابهتی که در این باره میان عقاید یهودیان، عیسویان و ایرانیان موجود است نیز از اینجا پیدا شده است. این سه عقیده فقط در جزئیات با هم اختلاف دارند. مطابق تعالیم این سه دین، پیش از ظهور منجی، نیروی بد بر جهان باید حکم فرما شود. یهودیان این نیرو را به هجوم و تخریب یأجوج و مأجوج، عیسویان آن را به اژدها یا جانور آپوگالیپس و یک پیغمبر دروغین یا پیغمبر شیطان، معروف به دجال و ایرانیان به مار ضحاک که نشانه اهرمن یا اصل بدی است، تطبیق داده اند»( دارمستتر، 1317ق:6و7)

ب-ایجانس گلدزهیر، شرق شناسی یهودی نیز همچون دار مستتر معتقد است، تفکر مهدویت در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، متأثر از ادیان پیشین به خصوص زرتشتیان و ایرانیان باستان بوده است و در این زمینه صریحا می نویسد:« اعتقاد به مسئله مهدویت ، در ریشه خود به عناصر یهودی و مسیحی برمی گردد و در آن پاره ای از ویژگی های مبحث سوشیانت که مورد اعتقاد زرتشتیان است، یافت می شود»( گلدزهیر، 228:2113)

نقد ادعا       

بر ادعای تأثیرپذیری باورهای اسلامی از باورهای پیشین ، به خصوص آیین زرتشت، نقدهای جدی وارد است که به برخی از این نقدها اشاره می شود.

نقد ا-  باید توجه داشت که صرف وجود شباهت ظاهری در بین باورهای موجود میان ادیان نمی تواند این ادعای خاورشناسان را مبتنی بر تأثیر پذیری باوری از باور متقدم را ثابت کند،به چند دلیل:

1.باور به مهدی موعود نزد شیعیان ، تنها جنبه منجی بودن و نجات بخشی در انتهای عالم راندارد، بلکه برای مهدی علیه السلام در نزد شیعیان شئون متعددی در کار است که یکی از آن شئون، نجات بخشی عالم است. در حقیقت یکی ازباورهای مهم شیعیان این است که امام مهدی از حجت های الهی بوده و خداوند زمین را هیچ گاه از «حجت» خالی نمی گذارد ( کلینی، 1407ق، 178:1) در حالی که در باور زرتشتیان ، برای سوشیانت چنین وظایفی تعریف نشده است.

2. ایرانیان و زرتشتیان به سه منجی معتقدند.( رضی، 11:1389) نخست به « هوشیدر» معنای پروراننده قانون که در انتهای هزاره اول از دوره چهارم ظهور می کند؛ دوم « هوشیدرماه» به معنای پروراننده نماز و نیایش که در انتهای هزاره دوم دوره چهارم ظهور می کند؛ و سوم « استوت ارت» یا همان « سوشیانت» به معنای سود رساننده که در انتهای هزاره سوم از آن ظهور می کند که با آمدن او جهان نو می شود، رستاخیز به پا می گرددو مردگان زنده می شوند و زندگان نیز عمری همیشگی خواهند داشت.( گیلانی، 11:1389)

نقد 2-  شبهه زمانی قابل اعتناست ک این عقیده را در قرون پسین اسلامی و پس از ارتباط مسلمانان با ایرانیان بیابیم، درحالی که شواهد و قرائن بسیاری ر ا مبنی بر این باور مهدی موعود پیش از فتح و ارتباط ایشان با ایرانیان در بین مسلمانان رواج داشته می توان اقامه کرد:

1. وجود باور منجی موعود در آیات مکی: از شواهد مهمی که می توان در اصالت باور مهدویت اقامه کرد، وجود این باور در آیات قرآن ، به خصوص در آیات مکی است که با توجه به این آیات تمام احتمالات تأثیرپذیری باورهای شیعی، به خصوص تأثیرپذیری از سوی سلمان فارسی که در مدینه به پیامبر صلی الله و علیه و آله پیوست. برای نمونه می توان به مهم ترین و مشهورترین آیه مربوط به مهدی موعود علیه السلام یعنی آیات ابتدایی سوره «قصص» که از آیات مکی به حساب می آیند اشاره کرد( مکارم شیرازی، 1374، 16:1)

2. وجود احادیث مربوط به مهدی موعود علیه السلام در کتابهای نگاشته شده صدر اسلام : از کتاب های بسیارمعتبر و کهن در میان شیعیان کتاب سلیم بن قیس هلالی است. در این کتاب که می توان آن را از اولین تألیفات حدیثی شیعه یاد کرد، احادیث متعددی درباره مهدی موعود وجود دارد که برخی از آنها را با کمی اختلاف می توان درمیراث حدیثی اهل تسنن نیز یافت.( هلالی، 1405ق، 567:2)

نقد 3- دار مستتر وی در شناخت خود از موضوع مهدویت به جای آنکه در بیان موضوع به منابع اصیل  اسلامی اشاره کند یا به نگرش اندیشمندان درجه او ل اسلامی توجه کند، به تفکر ابن خلدون که نادر اندیشمندان مسلمان و مخالف مهدویت است، بسنده کرده و از او پیروی نموده است. طبیعی است این امر موجب شده تا وی از مهدویت تصویر درست و صحیحی نداشته باشد و به نگرش  و آرای موجود در منابع اصلی دین دسترسی نیابد( موسوی، 114:1389و115)

اعتقاد به مهدویت در جامعه اسلامی نتیجه فشارهای سیاسی

برخی از مستشرقین و به تبع آن‌ها برخی از روشنفکران غرب‏زده اسلامی معتقدند که اعتقاد به مهدویت در نتیجه فشارهای سیاسی بوده که بر مستضعفین جامعه اسلامی وارد شده است.
فان فلوتن می ‏گوید: «جور و ستم دولت عباسیان از هنگام به حکومت رسیدن، کمتر از دولت امویان نبوده است. این جور وستم‌‏ها به حدّی بود که مستضعفین و مظلومین را بر این وا داشت که خود را امیدوار کنند، لذا چاره ‏ای جز این ندیدند که به عقیده به مهدی وانتظار ظهورش دل ببندند، تا بتوانند از شدّت تألّمات روحی خود بکاهند…». (السیادة العربیه، ص 132)

الف- ایگناتس گلدزیهر مسئله مهدویت را برآمده از سرخوردگی تاریخی وراهی برای توجیه فتنه ها وآشوب هایی می داند که به وسیله بعضی از انقلابی های سیاسی به وجود آمده است. از نظر او مهدویت راهی برای جلب اعتماد ومحبت مردم است که همچون ابزاری در دست بعضی از شورشگران وانقلابیون قرار گرفته است( العقیده والشریعه فی الاسلام، ، ص ٢١٩ - ٢١٨ ). وی به هیچ وجه برای مهدویت ریشه های اعتقادی ومبتنی بر متون دینی قائل نیست وی تفکر شیعه را بستر ومحیطی مناسب برای اعتقاد به مسئله مهدویت می داند وعلت مهدویت خواهی شیعه را بر اثر روحیه مخالفت وانکار شیعه در برابر خلفا وقت تلقی می کند. از نظر او شیعه برای رسیدن به خلافت ومخالفت نمودن با حاکمان وقت، بحث مهدویت را ترویج کرده است ودر این راه پیشوایان خود را از دست داده است(همان، ص ٢١٩)

نقد ادعا                                                                               

1-گرچه در طول تاریخ، مستضعفین و مظلومان اعم از مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و غیر شیعه تحت فشارهای سیاسی بوده ‏اند، ولی این به آن معنا نیست که این فشارها باعث شد تا مستضعفان اعتقاد به منجی و مهدی را از خود جعل کنند، بلکه خداوند متعال مطابق مصلحت و حکمتی که ملاحظه کرده موضوع منجی و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را به جهت اقامه عدل وعدالت در سطح گسترده مطرح کرده است.

2-موضوع مهدویت مقتضای خواست فطری بشر بوده و عقل، قرآن وروایات نیز به طور صریح بر آن اتفاق کرده‏اند و نیز اجماع مسلمین به جز برخی اندک از روشنفکران غرب‏زده معتقد به مهدویت شده ‏اند .

3-مهدویت و انتظار ظهور مهدی موعود (علیه السلام) در صورتی که معنا و مفهوم صحیح آن در نظر گرفته شود نه تنها آثار منفی به بار نخواهد آورد بلکه آثار مثبتی داشته، در ایجاد روحیه امید در جامعه و فراهم کردن زمینه مناسب برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تأثیر بسزایی داشته ودارد. (رضوانی، 1384)

مهدویت عقیده اسطوره و از امور غیر واقعی

الف- برخی عقیده مهدویت را عقیده ای غیر اسلامی می دانند که وارد جامعه اسلامی شده است.
جولد زیهر می گوید: بازگشت عقیده به مهدی، از اصول ومبانی غیر اسلامی است ودر حقیقت این عقیده اسطوره واز امور غیرواقعی است.( العقیده و الشریعه، ص 218)

ب-ایگناتس گلدزیهر ، اعتقاد به پاره ای از امور را در مهدویت، نوعی اسطوره گرایی وخیال پردازی می داند وبر این باور است که اعتقاد به آن ها برآمده از احادیث وسخنان صحیح پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) نمی باشد، بلکه این سخنان منسوب به ایشان است. او در این باره می گوید:«پاره ای از خیال پردازی ها وتصورات سرکش وبی منطق که ساخته ذهن افراد بیکار وماهر است، به مسئله مهدویت افزوده شد که در طول زمان موجب پیدایش بسیاری از اسطوره ها از دل مهدویت شده است… واحادیثی در موضوع مهدویت وارد شد که مناقشه مسلمانان را در بر داشت، احادیثی که منسوب به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) است… واین احادیث صحیح نمی باشد ودر کتاب های صحیح ضبط نشده است»( العقیده والشریعه فی الاسلام، ص 218).
گلدزیهر نسبت به مسائل مربوط به مهدویت بسیار بدبینانه ومنفی می نگرد وآن ها را زائیده فکر بعضی از انسان های سودجو، بیکار وحرفه ای می داند که این امور را به پیامبر نسبت داده اند وآن ها را با اسطوره ها وافسانه ها آمیخته اند.

نقد ادعا

۱ - مطابق انچه در قران وروایات متواتر اسلامی وارد شده، عقیده به ظهور مهدی موعود عقیده ای اصیل واسلامی است که در ادیان دیگر نیز به ان اشاره شده است ولذا هرگز نمی توان ان را اسطوره واز عقاید ساختگی قرار داد.

2 - این عقیده اختصاص به شیعه ندارد بلکه صحابه به تبع ایات قران وروایات نبوی معتقد به این عقیده بوده ودر طول تاریخ اسلام عموم علمای اسلامی اعم از شیعی وسنّی به این عقیده معتقد بوده اند.

4-گلدزیهر در پژوهش خود پیرامون آموزه های دینی نگاهی درونی وکلامی ندارد وتنها به مهدویت از منظر تاریخی صرف وشرایط علی ومعلولی می نگرد ومی کوشد تا ریشه ها وعوامل تاریخی، اجتماعی وسیاسی پیدایش این اندیشه را بیان کند. وی مهدویت را صرفا نوعی فرافکنی وتخلیه روانی فرقه ای همچون شیعه می داند که از اقلیت مذهبی برخوردارند وخواسته اند با این بحث جهت ترمیم روحی وسامان بخشی اضطرابات روحی خود استفاده کنند، حال آنکه اگر گلدتسیهر خود پیش از قیام مختار ثقفی می زیست ودرباره این موضوع به پژوهش می پرداخت، باز متوجه می شد که اعتقاد به مهدویت قبل از قیام مختار نیز در فکر شیعه وجود داشته واین باور ربطی به رخدادهای به وجود آمده از جانب بنی امیه وکوفیان نداشته است وتکیه گاه اصلی این بحث در سخنان نبوی وعلوی موجود است.( گیلانی، 1387)

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

دارمستتر، مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، محسن جهانسوز، کتابفروشی ادب، تهران،١٣١٧ش.

رضوانی، علی اصغر، موعود شناسی و پاسخ به شبهات، قم ، مسجد مقدس صاحب الزمان، 1384 ش.

موسوی گیلانی، سید رضی، شرق شناسی و مهدویت، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج). ؛ مرکز تخصصی مهدویّت، قم، 1379ش.

گیلانی، سید رضی، مهدویت از دیدگاه دین پژوهان غربی، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، مرکز تخصصی مهدویت، قم، 1387 ش.

 

 

 

 نظر دهید »

ظهور وحکومت واحد جهانی

09 آذر 1398 توسط صفیه جعفرپور

 باسمه تعالی

 

آیه ناظر به ظهور وحکومت واحد جهانی

صفیه جعفرپور

 رشته کلام اسلامی با گرایش مهدویت

 

 

«نُريدُ أنْ نَمُنّ عَلَي الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئمًّْة وَنَجْعَلَهُمُ الوارثین» ( سوره مبارکه قصص/5)
                       
دیدگاه شیعه

دیدگاه عموم مفسران شیعه این است که تنزیل و تفسیر آیه بنی اسرائیل است و تأویل آیه سایر مصادیقی است که در طول تاریخ مورد ظلم مستکبران قرار گرفته اند و نهایتاً مؤمنان مورد ستم واقع شده، بر مستکبران پیروز می‌گردند و وارث آنان می‌شوند. بر اساس روایات فراوان مصداق بارز و کامل آن تقابل نهایی حق و باطل با ظهور امام زمان(ع) است که ظلم به کلی برچیده می‌شود. به عبارت دیگر، آیه از یک سنت قطعی الاهی خبر می‌دهد که در طول تاریخ مصادیقی داشته و دارد و مصداق نهایی آن موضوع ظهور است.

1-     تفسیر قمی

علی بن ابراهیم قمی  معتقد است که خداوند داستان حضرت موسی(ع) را در این آیات به عنوان مثال و هشداری برای پیامبر(ص) و اهلبیت ایشان: ذکر کرده است و از آینده آن‌ها خبر می‌دهد که شباهت بسیار زیادی به جریان حضرت موسی و پیروانشان دارد؛ آینده‌ای که پر از مصیبت‌ها و سختی‌هاست؛ ولی سرانجام به پیروزی و موفقیت ختم می‌شود .[2]

مَثَل امام زمان(عج) در غیبت و پنهان شدنشان، مانند حضرت موسی است که همواره از نظرها غایب‌اند و ترسان، تا زمانی که خداوند اجازه خروج به ایشان دهد و امام مهدی در طلب حق خود برآیند و همچنین کشتن دشمنانشان.»[3]

2-    تفسیر برهان

سيد هاشم  بحرانى در تفسیر البرهان روایتی از امام صادق (ع) آورده است که فرمودند:« أن هذه الآية مخصوصة بصاحب الأمر الذي يظهر في آخر الزمان، و يبيد الجبابرة و الفراعنة، و يملك الأرض شرقا و غربا، فيملأها عدلا، كما ملئت جوراهمانا؛ این آیه مخصوص به صاحب امریست که در اخر الزمان ظهور کرده  و جباران و فرعونیان را نابودخواهد کرد.و شرق و غرب زمین را مالک میشود،پس زمین را پر از عدل و داد میکند همان گونه که پر از ظلم گشته است.»[4]

3-   تفسیر المیزان

 از نظر علامه طباطبائی« عده‌ای «واو» را عطف می‌دانند به آیه «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ؛ فرعون در زمین برترى‏جویى کرد» (قصص: 4) ولی مناسب‏تر آن است که جمله‏ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ … را حال از کلمه« طائفه»گرفته و تقدیر کلام را «یَسْتَضْعِفُ طَائفَهً مِّنهُْمْ نَحنُ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ…» بدانیم. در این صورت معنای آیه چنین می‌شود: فرعون طایفه‏اى از اهل زمین را ضعیف شمرد در حالى که ما بر همان‌ها که ضعیف شمرده شدند منت مى‏نهیم …». کلمه” نُرید” چه به احتمال اول(عطف) و چه دوم(حال) حکایت حال گذشته است؛ یعنى با این‌که مضارع است و معناى” مى‏خواهیم” را مى‏دهد؛ و لیکن چون در حکایت حال گذشته استعمال شده است؛ معناى « خواستیم» را افاده مى‏کند.» [5]

اين آيه شريفه نقشه‏اى را كه فرعون براى بنى اسرائيل در سر مى‏پروراند تصوير نموده است، و آن نقشه اين بود كه از بنى اسرائيل حتى يك نفر نفس‏كش در روى زمين باقى نگذارد، و اين نقشه را تا آنجا به كار برده بود كه قدرتش به تمامى شؤون هستى آنان احاطه يافته و ترسش همه جوانب وجود آنان را پر كرده بود و آن قدر آن بيچارگان را خوار ساخته بود كه حكم نابودى آنان را مى‏داد، البته اين ظاهر امر بود، و اما در باطن امر اراده الهى به اين تعلق گرفته بود كه آنان را از زير يوغ وى نجات دهد، و ثقل نعمتى را كه آل فرعون و آن ياغيان گردن‏كش را گمراه ساخته بود، از آنان گرفته و به بنى اسرائيل منتقل كند، آرى اراده الهى چنين بود كه تمامى آن اسباب و نقشه‏هايى را كه عليه بنى اسرائيل جريان مى‏يافت، همه را به نفع آنان گرداند و آنچه به نفع آل فرعون جريان مى‏يافت به ضرر آنان تمامش كند، آرى خدا حكم مى‏كند و كسى هم نيست كه حكمش را به تاخير اندازد.[6]

دیدگاه اهل سنت

تعدادی از مفسران اهل سنت مصداق این آیه شریفه را «بنی اسرائیل» می‌دانند و در این باره تحلیلی ارائه نکرده‌اند.

1-     تفسیر الکشف و البیان

ثعلبی مصداق این آیه را بنی اسرائیل می داند و می نویسد: و قال مقاتل: تعظّم، فِي الْأَرْضِ يعني أرض مصر، وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً فرقا و أصنافا في الخدمة و السحر، يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يعني بني إسرائيل، يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ. وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ يعني بني إسرائيل. [7]

ایشان در تفسیر عبارت «وَ نجعَلَهُمْ أَئمَّهً» نوشته اند: قال ابن عباس: « قَادَهٌ یُقْتَدى بِهِم فِی الْخَیْرِ؛ رهبرانی که در امور خیر به آن‌ها اقتدا می‌شود»؛ قال قتادة: «وَلاهً و مُلُوکاً؛ ولی‌ها، سرپرست‌ها و پادشاها»؛ قال مجاهد : « دعاة اِلَى الخَیر؛ دعوت کنندگان به سوی خیر و خوبی»[8]

2-    تفسیر الدرالمنثور

در بین مفسران اهل سنت، سیوطی برای این بخش آیه، روایتی‌ از امام علی(ع) نقل می‌کند که هر دو تقریبا به یک مصداق اشاره دارند :عَنْ عَلِىَّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ رَضِىَ اللهُ عَنْه‏ فِی قَولِهِ‏ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ‏؛ قال: یُوسُفُ وَ وُلْدُه؛ از امام علی(ع) نقل شده که آیه 5 قصص درباره حضرت یوسف و فرزندانشان است.

عَنْ قَتَادَهَ‏ فِی قَوْلِهِ‏ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ قال هُمْ بَنو إِسْرَائِیلْ…؛ آیه 5 قصص درباره بنی اسرائیل است .[9]

3-   تفسیر شواهد التنزیل

 حسكانى عبيد الله بن احمد روایتی از حضرت علی(ع) آورده اند که فرمودند:” ليعطفن علينا [الدنيا] عطف الضروس على ولدها. ثم قرأ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْض؛‏ دنیا بعد از انکه در مقابل ما چموشی و سرکشی کرد همچون شتر بد خلق که در بدو امر به فرزند خود شیر نمیدهد،به سوی ما روی می آورد و در برابر ما رام میشود و انگاه این آیه را تلاوت فرمود:«و نرید…» [10]

نکته:

درمورد اینکه چرا در آیه چهار سوره قصص و این آیه، فعل « يَسْتَضْعِفُ »، « يُذَبِّح»،« يَسْتَحْىِ »، « نُرِيدُ» به صورت مضارع استعمال شده، در حالی که فعل های قبل « عَلا»، « جَعَل» ماضی است، به نظر ابن اثیر این پدیده، گاهی بلاغی است که در این صورت از زمان گذشته به وسیله مضارع خبر داده می شود و گاهی غیر بلاغی است که در اینصورت مستقبل، دلالت برهمان معنای مستقبل دارد و فعل مستمرّالوجود است. در نوع اول ایشان بیان می دارد که وقتی با فعل مضارع از ماضی خبرداده می شود به جهت حاضرکردن صورت آن است به گونه ای که شنونده احساس کند درحال مشاهده آن واقعه است.  در مورد نوع دوم که دلالت بر تجدّد و استمرار دارد . ابن اثیر این آیه شریفه را آورده است: « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ الله‏؛ کسانی که کافر شدند و مؤمنان را از راه خدا باز داشتند»( حج:25) در این جا از فعل ماضی «« کفروا» به فعل مضارع « یصدّون» عدول شده است. علّت آن است که کفر آنها در گذشته اتفاق افتاده و بعد آن کفر دوّمی تجدید نشده؛ ولی باز داشتن آنها ار راه خدا در زمان های بعدی تکرار شده و وجودش پایان نمی پذیرد.[11]

خلاصه

در برابر اراده دشمن در نابودی حق، خداوند متعال اراده نموده است که دین حق را بر همه دین ها غلبه بخشد و دین اسلام به رهبری حضرت مهدی علیه السلام دین واحد جهانی گردد. اراده قطعی خداوند بر این امر تعلق گرفته است که با نابودی مستکبران، مظلومان جهان را به رهبری امام زمان علیه السلام وارث آنان گرداند.

منابع:

ابن اثیر، ضیاء الدین ، المثل السائر فی الادب و الکاتب، به کوشش محمد محیی الدین، بیروت، المکتبه العصریه، اول، 1420ق.

بحرانی، سید هاشم. البرهان فى تفسير القرآن، بنیاد بعثت، تهران، 1416ق     .

ثعلبى، احمد بن ابراهیم (1422ق). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

حسكانى عبيد الله بن احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل‏، : سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1411ق

سیوطى، جلال الدین (1404ق). الدر المنثور فى التفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى.

طباطبایى، سید محمد حسین (1417ق). المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى.

قمى، على بن ابراهیم‏ (1363). تفسیر القمی، قم، دارالکتاب‏

 

 پاورقی:


[2] علی بن ابراهیم قمی، 1363، ج2: 133
[3] همان : 134
[4]  بحرانی سيد هاشم ،ج6،ص58
[5]طباطبایی، 1417، ج16: 9
[6]همان: 10              
 ثعلبی، 1422، ج7: 233[7]
[8] ثعلبی، 1422، ج7: 233
[9] سیوطی، 1404، ج5: 120
 [10] حسكانى عبيد الله بن احمد ،ج1،ص438،ح 59
 ابن اثیر، 2:1399/15[11]

 3 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

ماء معین

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امامت
  • انتخاباتی
  • انقلاب اسلامی
  • بدون موضوع
  • بی
  • تربیتی
  • جنگ تحمیلی و دفاع مقدس
  • حج
  • حجاب
  • خداشناسی
  • دعا
  • شهید
  • شیعه
  • فرهنگی آموزشی
  • قرآنی
  • مهدویت
  • نوجوان
  • کلامی

Random photo

اللهم عرفنی حجتک

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟