بررسی نقادانه دیدگاه خاورشناسان درباره مسئله مهدویت
باسمه تعالی
بررسی نقادانه دیدگاه خاورشناسان درباره مسئله مهدویت
صفیه جعفرپور [1]
چکیده
مهدویت که در سایه اعتقاد به امام دوازدهم شیعیان و منجی بودن ایشان درآخرالزمان شکل گرفته است، از دیرباز مورد توجه شرق شناسان و دین پژوهان غربی بوده است. از این رو سوال اصلی در تحقیق حاضر عبارت است از این که شرق شناسان درمورد مهدویت چه تفسیری ارائه داده اند؟ یافته های تحقیق که مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای صورت گرفته حاکی از آن است که نگاه برون دینی ، پیش داوری و میزان دسترسی مستشرقان به منابع معتبر اسلامی در تحلیل و بررسی های آنها در حوزه ی مهدویت تأثیر گذاشته است. بنابراین تحقیق حاضر نشان داد که خاورشناسان همچون مسلمانان به مسئله ی مهدویت اعتقاد ندارندو در بسیاری از عرصه ها تشکیک کرده و نتوانسته اند تصویری درست از مهدویت و جایگاه آن را در مذهب تشیع معرفی کنند.
کلیدواژه: مهدویت، دین پژوهان غربی، شرق شناسان
مقدمه
اندیشه مهدویت جزء اصول اعتقادی مسلمانان می باشد که به اعتقاد شیعه حضرت مهدی علیه السلام فرزند امام حسن عسکری علیه السلام همان مهدی موعود می باشد. پس از پیدایش صفویه که علما با استناد به نیابت عام امام زمان علیه السلام قدرت بیشتری در ایران شیعی پیدا کردند در همین زمان شخصی به نام محمد احمد سودانی ادعای مهدویت نمود و با قیام خود سودان را تحت تسلط خود در آورد . در این زمان موضوع مهدویت مورد توجه بسیاری از اسلام شناسان قرار گرفته و حجم قابل توجهی از مطالعات خاورشناسان به این مقوله اختصاص یافت. درکنار نقاط قوت موجود در آثار اسلام شناسان غربی، از آفات و نقاط منفی موجود در آن نیز نباید غافل ماند. از این رو روشن گری واقع بینانه و تنزیه و تنقیح آثار موجود در حوزۀ تاریخ اسلام و مبارزه با تحلیل های جهت دار و تحریفات و شبهات و مباحث التقاطی مطرح شده از جانب آن ها- که دامنۀ آن از محافل و متون علمی به سطوح عادی جامعه می رسد- وظیفۀ انجمن های علمی و پژوهشی و اندیشمندان متعهد است. درنگاه کلی، آثار مستشرقان و دین پژوهان غربی دربارۀ اسلام، تا پیش از قرن یازدهم، غالبا انتقاد و تحقیر و توهین به اسلام و برنامه های پیامبر صلی الله و علیه و آله است. موضوع بیشتر این آثار، عاریه ای بودن دین اسلام است؛ اما از اواخر قرن نوزدهم ، گروه دیگری دیده می شوند که درمقابل گروه نام برده بعضا به دفاع از اسلام پرداخته اند. (طیبی، 1388:115) با وجود این سیرتکاملی وعقلی بر ماست که از کنارنقاط منفی موجود در نگاشته های این اسلام شناسان به راحتی عبور نکنیم؛ بنابراین بررسی نقادانه تفسیر شرق شناسان از مهدویت ضروری به نظر می رسد در اینجا نخست نظرات مستشرقان در موضوع مهدویت را اشاره نموده، آنگاه به بررسی و نقد آنها می پردازیم.
1- چهارچوب مفهومی
مبتنی بر عنوان تحقیق ، شایسته است ابتدا به تعریف واژگان کلیدی بپردازیم. سپس به تبیین نظرات مستشرقان در حوزه مهدویت بپردازیم.
مهدویت: «مهدویت» مصدر جعلی « مهدی» عبارت است از اعتقاد به ظهور مهدی موعود(عج) و تشکیل حکومت عدل به دست آن حضرت. و تمام مسائل مربوط به آن حضرت با این عنوان ارائه می شود( کوثری، 1389:27) به عبارت دیگر، مهدویت، اعتقاد به پدید آمدن حکومت عدل همگانی که به وسیله حضرت مهدی است. ( تونه ای، 1389:711)
آموزه مهدویت: از مهم ترین آموزههای دین مبین اسلام که در واقع جلوهگری غایتمندی تاریخ است؛ نظریه جامع و کامل «نجات گرایانه» دین، یعنی آموزه مهدویت است. این آموزه، آینة تمام نمای پیشگویی وحیانی دین مبین اسلام و بیانگر آیندهای حتمی، روشن، فراگیر، مطلوب و موعود امم است. (اخوان کاظمی، 1387،ص 18)
شرق شناسی: به آن دسته از اندیشمندان غربی که برای شناختن فرهنگ وتمدن شرق وارد سرزمین های شرقی شده وسالها به مطالعه وپژوهش پرداختند، شرق شناس گویند وبه علمی که عهده دار این وظیفه است شرق شناسی گویند.
استشراق، شرقشناسي يا خاورشناسي، مي باشد كه بر اعمال مستشرقان در قبال فرهنگ مشرق زمين اطلاق ميشود و عناصر زبان، ادبيات، هنر، آداب و رسوم، افکار و عقايد و ديگر عادات و سنن را در بر ميگيرد.( خرمشاهي خرمشاهی ،1377:2046)
آیت الله مکارم شیرازی در تقسیم بندی میان مستشرقان می گوید: « من مستشرقان را در یک مطالعه ذهنی به پنج گروه تقسیم می کنم: اول: مأموران معذور. آنان عده ای هستند که به عنوان مستشرق وارد شرق شناسی و اسلام شناسی و قرآن شناسی می شوند، برای این که جاده را برای استعمار و حتی برای ریشه کنی اسلام هموار کنند.
این ها یک گروه هستند و نمونه هایی هم داریم، مانند کسی که مذهب باب و بهاء را راه انداخت. از تاریخچه آن استفاده می شود که یک مستشرق بود….. دوم: مستشرقانی که مأمور استثمار نیستند، اما افرادی متعصب و لجوج هستند. با پیش داوری های ذهنی وارد مسأله می شوند…. سوم: مستشرقانی هستند که نه مأمورند و نه متعصب لجوج، اما ناآگاه هستند و مایه علمی ندارند. چهارم: مستشرقانی که مأمور نیستند، متعصب لجوج هم نیستند، اما یک سویه اند، یعنی منابع شان همه منابع اهل سنت است. اصلا از منابع شیعه خبری ندارند. پنجم: مستشرقانی که نه مأمورند، نه متعصب لجوج، نه ناآگاه، نه یک سویه، بلکه انسان هایی تابع واقعیت ها هستند، همه منابع را می بینند. این افراد در میان مستشرقان بسیار کم اند. خوب های آن ها قسم چهارم هستند. علتش را در آن ها جستجو نکنید، در ما جستجو کنید، ما منابع خودمان را در اختیار آن ها نگذاشتیم، اطلاع رسانی نکردیم، رقبای ما وارد میدان شدند و افکار این ها را به سوی خودشان جلب کردند.» (مکارم شیرازی ، 17-1389:14)
2- روش شناسی دین پژوهان غربی
امروزه روش های علمی – پژوهشی گوناگون، به عنوان ابزاری مناسب برای تحقیق در رشته های گوناگون پدید آمده است؛ روش هایی همانند روش عقلی و تحلیلی، نقلی و تاریخی، نقلی و وحیانی، تحربی و علمی و روش شهودی و عرفانی(حیدری فر، 1389:35) که گزینش روش مناسب به هر موضوع برای نتیجه گیری مطلوب و درک بهتر آن می تواند کمکی شایان باشد.
شیوۀ خاورشناسان در برخورد با مؤلفه ها و بنیادهای اعتقادی مسلمانان و به ویژه شیعیان به دو دسته تقسیم می شود:
الف) روش تاریخی نگری: خاورشناسان با این روش می کوشند مؤلفه های اعتقادی شیعه را با توجه به ریشه ها و تحول های تاریخی بررسی کنند؛ زیرا این مؤلفه های اعتقادی، همانند امامت و مهدویت، در بستری از رویدادهای تاریخی پدید آمده اند. شیوۀ بیشتر دین پژوهان پیش از قرن بیستم تا آغاز آن، مانند « فان فلوتن»، «دارمستتر»،«گلدزیهر» و… چنین بوده و هنوز هم وجود دارد.
ب) روش پدیدارشناسی: با این روش، به بیان و توصیف آموزه های شیعه می پردازند و کارکردها و تأثیرات آموزه ها را در درون نظام و سیستم اعتقادی و فکری شیعه بررسی می کنند. روش افرادی مانند« هانری کربن» و «آنه ماری شیمل» این گونه است. (طیبی، 1388:34)
بی تردید منظور از رویکرد تاریخی نگری، رویکرد تاریخی نیست و نباید این دو مفهوم به یک معنا تلقی شود. در واقع منظور از نقد و خرده گرفتن به تاریخی نگری این است که پدیده ها و اندیشه ها را فراتر از جبر تاریخی و روح دوران بدانیم. در واقع روش فراتاریخی و پدیدارشناسانه به منزله نادیده گرفتن روش تاریخی نیست، بلکه منظور این است که در شناخت پدیده صرفا به جبر تاریخ بسنده نکنیم.(موسوی، 1379:71)
3- آرای مستشرقان درباره مهدویت
مهم ترین مستشرقانی که در این باره اظهار نظر کرده اند ، عبارتنداز:
3-1- دیدگاه جیمز دارمستتر در مورد اصل مهدویت
جیمزدار مستترنویسنده، پژوهشگر و باستانشناس فرانسوی بود. وی از پدر و مادری یهودی در شاتو سالن از توابع آلزاس زادهشد. او در گیرودار جنگ های یکی از مدعیان مهدویت در سودان، مأموریت یافت که حس کنجکاوی فرانسویان را درباره عقیده به مهدویت با سخنرانی های خویش ارضا کند؛ زیرا شخصی به نام « محمد احمد سودانی» درسال 1300ق در سودان خود را مهدی موعود نامید و با جنگ ها و کشمکش هایی که با دولت خارطوم و بریتانیا داشت، بر آنها غلبه کرد و کار خود را رونق گسترده ای بخشید( سلیمیان، 1383) این امر باعث شد که دار مستتراعتقاد به مهدویت در اسلام را بررسی کرد. بعد از مدتی گفتارهای او به شکل کتابی مستقل با نام « مهدی از صدراسلام تا قرن سیزدهم» منتشرشد که به فارسی نیز ترجمه شده است.
روش دارمستتر در این کتاب ودر شناخت مسئله مهدویت وادعای مدعیان دروغین، تاریخی است. و در این شیوه می کوشد تا تحلیلی زمینی از ادیان ابراهیمی ارائه دهد. وی با توجه به تخصص خود در مذهب زردشت و اسطوره شناسی ایران باستان سعی دارد تا همخوانی و قرابتی میان اعتقادات موجود در ادیان ابراهیمی به وجود آورد( موسوی گیلانی، 1385:93)
او ميگويد: «آيا ميدانيد که محمّد (صلّياللهعليه وآله وسّلم) شريعت خود را چگونه بنيان نهاد؟ هنگامي که او ظهور کرد، در عربستان، علاوه بر شرک ملي باستاني، سه ديانت بيگانه موجود بود: آيين يهود، ديانت عيسوي و کيش زردشت. نکته مشترکي که در اين سه ديانت يافت ميشد. عبارت از اعتقاد به يک وجود مافوق الطبيعه بود که بايستي در آخر الزمان ظهور کند و نظم و عدالت از دست رفته را به جهان باز گرداند و مقدمه خلود و سعادت دائم انسان را فراهم سازد.» ( جیمزدار مستتر، 1317:5) وي اضافه ميکند: «اين اعتقاد که نخست در ديانت يهود بوده و عيسويت را به وجود آورده است، فقط وقتي در ديانت يهودان و عيسويان به صورت نهايي درآمد که تحت تأثير اساطير ايراني واقع شد… مسلمانان در خصوص اعتقاد به ظهور منجي، اصول عيسويان را پذيرفتهاند.»(همان، ص6)
دار مستتر با ادعای این که مهدویت از زمان پیشرفت بنی امیه به بعد آشکار شد و به نفع اولاد علی علیه السلام نضج گرفت، بر این باور پا می فشارد که ایرانیان با حمایت از حضرت علی علیه السلام و تشیع، عملا چندین باور کهن ایرانی را به شیعه و اسلام وارد کردند؛ از جمله اصل وراثت و حق خداداد خلافت و نیز ورود ویژگی های منجی خود به اسلام. او حتی باور غیبت و رجعت را دارای ریشه ای ایرانی می داند.( همان، ص 17)
دارمستتر مهدویت را یک آموزه ی صحیح اعتقادی ندانسته و آن را مخدوش می کند و مهدویت را پدیده ای بی ریشه و برخاسته از رخدادهای تاریخی می داند که با استفاده از اسطوره شناسی و اوستاشناسی پیشنیان در مذهب تشیع تأثیر نهاده است. دار مستتر با این بیانات، مهدویت را در عقاید مذهب شیعه تقلیدی از یهودیت و مسیحیت معرفی می نماید( بارانی و جوهرچی، 3/1388:109) ایشان بیان می دارد که قرآن از مهدویت صحبت نمی کند و فقط پیامبر اسلام است که از آمدن مهدی خبر داده است.( دار مستتر، 1377:9)
3-1-1- نقد دیدگاه جیمزدار مستتر
مطابق انچه در قران وروایات متواتر اسلامی وارد شده، عقیده به ظهور مهدی موعود عقیده ای اصیل واسلامی است که در ادیان دیگر نیز به ان اشاره شده است ولذا هرگز نمی توان ان را اسطوره واز عقاید ساختگی قرار داد. جیمزدار مستتر با توجه به شیوه تاریخی گری او همه مسائل را از روزنه یک برهه تاریخی وزمان ومکان وقوع رخداد می بیند، ازاینرو به اهمیت وجایگاه مسئله مهدویت در اسلام توجه نمی کند وبه این توجه ندارد که اعتقاد به مهدویت، ریشه در افکار واعتقادات اسلامی وبلکه تمامی ادیان ابراهیمی دارد.( گیلانی، 1387:100) واختصاصی به شیعه ندارد بلکه صحابه به تبع آیات قرآن وروایات نبوی معتقد به این عقیده بوده ودر طول تاریخ اسلام عموم علمای اسلامی اعم از شیعی وسنّی به این عقیده معتقد بوده اند.
از جمله انتقادات بر دارمستتر این است که وی در شناخت خود از موضوع مهدویت به جای آنکه در بیان موضوع به منابع اصیل اسلامی اشاره کند یا به نگرش اندیشمندان درجه اول اسلامی توجه کند، به تفکر ابن خلدون که نادر اندیشمندان مسلمان و مخالف مهدویت است، بسنده کرده و از او پیروی نموده است. ( دارمستتر، 1317:185) طبیعی است این امر موجب شده تا وی از مهدویت تصویر درست و صحیحی نداشته باشد و به نگرش و آرای موجود در منابع اصلی دین دسترسی نیابد.
وی می کوشد تا ادیان ابراهیمی را در اعتقاد به مسئله مهدویت، تحت تاثیر مذهب زرتشت وتمدن ایران باستان بداند وحتی ریشه های تفکر شیعه را در اموری همچون منصوص بودن خلافت علی علیه السلام ، برآمده از تفکر زرتشتیان می داند، درحالی که شباهت میان یک آموزه در چند دین نمی تواند دلیل بر تاثیر گرفتن یک دین از دین دیگر باشد. اگر دارمستتر به خود زحمت شناخت ادیان را می داد ومنشأ ادیان ابراهیمی را وحیانی می دانست وبرای آنان حقانیت قائل بود، هیچگاه این سخن را نمی گفت، اما چون این دسته از خاورشناسان به مانند جامعه شناسان سکولار، دین را امری اجتماعی، فرهنگی ومحصول تمدن ها می دانند، ازاینرو در یافتن جنبه های مشترک میان ادیان، به دنبال اسطوره شناسی ونمادشناسی می گردند به طوری که گمان می رود، جوامع در تحقق اعتقادات خود از یکدیگر تقلید می کنند. به نظر می رسد از برتری ها ومزیت های روش پدیدارشناسی نسبت به روش تاریخیگری این است که محقق پدیدارشناس می کوشد تا به جای آنکه ریشه اعتقادات را در تاریخ حوادث ورخدادهای اجتماعی بجوید، آن را در متون مقدس ومبانی معرفتی واعتقادی آن دین دنبال کند واین امری است که بر دار مستتر پنهان مانده است.( گیلانی، 1387:101)
پس از دارمستتر، بیشتر مستشرقان بعدی مثل «فان فلوتن»، «ایگناتس گلدزیهر»، «دیوت سامویل مارگو لیوث» و« همیلتون گیپ» که به مبحث مهدویت پرداخته اند نیز با همین نگاه نادرست تاریخ نگارانه، مهدویت را آموزه ای دانستند که در پی حوادث سیاسی ودر تقابل ایرانیان وتشیع با نظام حاکم سنی مذهب عربی وبه وسیله شیعیان با هدفی خاص به وجود آمد وپایه واساس اعتقادی در قرآن، احادیث نبوی وسخنان امامان نخستین شیعه ندارد.
3-2- دیدگاه هانری کربن در مورد محل زندگی امام زمان علیه السلام
هانری کربن از شاگردان لویی ماسینیون و یکی از قوی ترین اسلام شناسان غربی که درباره ی مکتب تشیع و مهدویت پژوهش نموده و از طریق ماسینیون با کتاب حکمه الاشراق سهروردی آشنا شده است . در سال 1945 میلادی دولت فرانسه انستیتوی ایران شناسی را درتهران تأسیس کرد که مدیریت آن برعهده کربن بود.از جمله کارهایی که کربن انجام داد، ایجاد کتابخانه ایرانی بود که چاپ برخی آثار مهم زبان فارسی را در زمینه های تصوف، عرفان و حکمت الاشراق و به ویژه برخی از رسائل فرقه ی اسماعیلیه بر عهده داشت . (موسوی گیلانی، 34-1385:33)
کربن تحت تأثیر جسم هورقلیائی وعالم مثال سهروردی، زمان ومکان را «میان زمان ها» یا همان «شرق میانه» می داند، وبر همین اساس، جزیره سبز (جزیره خضرا)، دریای سفید (که در گفته های بعضی از تشرف یافتگان نقل گردیده است)، ومحل زندگانی امام عصر علیه السلام را توجیه می کند. پس از آن که بعضی از بزرگان شیخیه چون محمد کریم خان کرمانی (١٢٨٨/١٨٧٠) وابو القاسم خان ابراهیمی (١٢۴٧ شمسی/١٩۶٩) از بحث عالم مثال که توسط سهروردی مطرح شد، استفاده نمودند وعالم مثال را همان عالم هورقلیا دانستند وسپس محل وجهان زندگی امام عصر علیه السلام را در جهان هورقلیا یا عالم مثال تلقی نمودند، کربن هم به این مسأله، توجه می کند ودر راستای بیان نسبت میان عالم مثال، جسم هورقلیا وجزیره خضرا سخن می گوید ورابطه این عوالم را با یکدیگر بیان می دارد. وی می کوشد تا نشان دهد که بسیاری از واقعه ها وتجربه های دینی مؤمنان با امام عصر (علیه السلام) در دنیای محسوس وروال عادی عالم رخ نداده است؛ بلکه این رخدادها در جهانی وسط ومیانه که فراتر از عالم مادّه ومتفاوت با این عالم مادّی است، به وقوع پیوسته است. وی در بیان این بحث به نظریات مکتب شیخیه نزدیک می شود. او با توجه به روش پدیدارشناسانه ای که دارد واین که از منظر بیان تاریخ قدسی شیعه به امامت امام عصر علیه السلام می نگرد، اعتقاد به عالم مثال را که فراتر از عالم محسوس است، به عنوان پدیدارشناسی غیبت مورد لحاظ قرار می دهد وارض ملکوت هورقلیا را چون ارض نورانی در آیین مانوی می داند. ) گلی زواره، 1378:48)
کربن در دفاع از عقاید شیخیه می گوید: مکتب شیخی، نوعی از پدیدارشناسی غیبت را ترسیم کرده است. چهره ای مانند چهره امام دوازدهم، برابر احکام تاریخیت مادّی ظاهر وناپدید نمی شود، بلکه او موجودی ورای عالم طبیعت است ومبین همان تمایلات ژرفی است که در جریانی از مسیحیت با تمایلات ناشی از اندیشه جسم لطیف مسیح مطابقت داشت. ( کربن، 1377:105)
این در حالی است که عالمان شیعی چون شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمه، طبرسی نوری در کتاب نجم الثاقب، محمد باقر مجلسی در جلد سیزدهم کتاب بحار الانوار وبسیاری دیگر از عالمان شیعی، با نقل ملاقات ها، تشرفات وشرح زندگی انسان هایی که عمر طولانی کرده اند (معمّرین) می کوشیدند تا ملاقات با امام عصر (علیه السلام) را در عصر غیبت - جهت اثبات امکان ملاقات امام عصر (علیه السلام) در عصر غیبت یا جهت اثبات حیات وزندگی امام عصر ع در زندگی مادی - در همین عالم مادّی وجسمانی اثبات کنند وهیچ یک از آن ها به مانند بزرگان شیخیه نگفته اند که ملاقات وتشرف در عالم مثال وعالم هورقلیا به تحقق پیوسته است، بلکه همه آن ها این دیدارها را در همین عالم مادّی (ملاقات جسمانی) یا در حالت مکاشفه وشهود که به یک معنا محل وقوع آن در درون انسان است، دانسته اند؛ اما کربن علی رغم نگرش عالمان امامیه (دوازده امامی) بیش تر به نگرش شیخیه، گرایش نشان داده است وگویی که کلیه تجربه های موجود در باب امام عصر (علیه السلام) را متعلق به عالمی دیگر می داند. ازاین رو می گوید:
«البته ساده لوحانی بوده اند معتقد به این که امام (غایب) مثل هرانسان زنده دیگری وجود دارد وهریک از ما می تواند شاهد وجود او باشد. حتی برخی (مولفین) با جدیت بسیار به بررسی زندگی معمّرین پرداخته اند وبه امکان زندگی جسمانی بسیار طولانی قائل شده اند» ( آشتیانی و دیگران،1379:75)
از آنچه گفته شد روشن می شود که کربن محل زندگی امام مهدی (علیه السلام) را در ناکجاآبادی می داند که اسرارآمیز وبیرون از قلمرو مکانی است که ما در آن زندگی می کنیم ودارای فضا ومکان خاصی فوق الارضی می باشد وتوده مردم نمی توانند به آن مکان راه یابند.
3-2-1- نقد دیدگاه هانری کربن
تحلیل بدن هورقلیایی و اعتقاد به زندگی امام زمان ( عج) با چنین بدنی، در واقع به معنای انکار حیات مادی امام زمان ( عج) روی این زمین است؛ زیرا اگر مراد آن است که حضرت مهدی (عج) در عالم مثال و برزخ باشد، چه برزخ اول چه برزخ دوم، چنان که قبر را از آن عالم هورقلیا می دانند، پس آن حضرت با بدن عنصری زندگی نمی کند، و حیات او مثل حیات مردگان در عالم برزخ است. این اعتقادی خاص است که ویژۀ شیخیه است، و اثبات چنین حیاتی برای امام عصر (عج) به هیچ روی در مکتب اهل بیت وارد نشده است؛ همۀ روایات نیز پیوسته برزندگی عادی امام مثل بقیۀ مردم تأکید می کنند.
در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است؟« پس چطور انکار می کنند که خدای با حجت خود همان کاری را کند که با یوسف انجام داد؟ دربین آنها زندگی کند و در بازار های آنها راه برود و وارد مغازه های آنها شود و ایشان او را نشناسند؛ تا اینکه خدای به او اذن دهد که خود را به آنان بشناساند؛ همان گونه که به یوسف این اذن را داد. (ابن بابویه قمی، 1405:145)
علی رغم این که کربن به نظریات امامیه هم توجه دارد، امّا در این خصوص نظریه شیخیه ومبانی موجود در تفکر سهروردی را مقرون به واقع می داند وبه عالمان امامیه انتقاد می ورزد. عمده اشکالی که بر کربن وارد است، معطوف به نظریات او درباره عالم هورقلیا است. گویی که چون وی در روش پدیدارشناسانه خود در صدد بیان تاریخ قدسی شیعه است، ازاین رو اعتقاد به عالمی در شرق میانه وفراتر از زمان ومکان طبیعی، برایش بسیار جالب است.
کربن با پذیرش عالم مثال به سبب اندیشۀ سهروردی در واقع از اندیشه اشراقی وی که جهان مادّی را نیز پوشش می دهد، فاصله می گیرد و تنها با دیدگاه عالم مثال یا شرق میانه که فرازمان- مکان است، به فهم مسئله غیبت می پردازد. زمان ظهور با مکان مادی گره خورده است و لذا پدیده غیبت نمی تواند فارغ از این مکان این دنیایی باشد. البته هانری کربن به مسئله چگونگی زمان ظهور، آن طور که باید نمی پردازد و فقط محل غیبت را مدّ نظر قرار می دهد و می کوشد با نظریۀ عالم مثال ، آن را توضیح دهد؛ در حالی که این مکان نمی تواند فارغ از زمان ظهورش فهمیده شود. از طرفی در هستی شناسی سهروردی، مکان عالم مادّی زیر مجموعه ای از عوالم دیگر، از جمله عالم مثال است. در نگاهی دقیق تر، عالم مادّه با زمان منحصر به فرد خودش محصور به عوالم دیگر است. ( احمدی، 1395:92)
3-3- دیدگاه آندره نیومن در مورد اصل وکالت و نیابت
نیومن استادیار مطالعات اسلامی و فارسی دانشگاه ادینبورو، دارای مدرک کارشناسی ارشد در مطالعات اسلامی از دانشگاه کالیفرنیا، لوس آنجلس و دکترای مطالعات اسلامی از همان دانشگاه است. حوزه تحقیقاتی او تاریخ تشیع امامیه، تاریخ فقه اسلامی، سیرتکاملی بنیان های شرعی نظری و عملی پزشکی اسلامی ، تاریخ ایران و زبان ادبیات فارسی و ادبیات معاصر عرب است. ( حسینی، 304:1387)
این مستشرق انگلیسی برای زیر سؤال بردن اندیشه «نیابت عام امام» که اصولیین واجتهادیون شیعه آن را بیان وبارور نمودند، اصل وکالت وسفارت، به ویژه سفارت نواب اربعه در دوران غیبت صغرا را بدون ریشه حدیثی معرفی می نماید.او ابتدا درباره اصل وکالت ونیابت این گونه اظهار نظر می نماید: در طول حضور امامان در جامعه، نظام وکالت حکم فرما بوده است، اما به غیر از انتصاب شخصی وکلا از سوی امامان، هیچ گزارش مفصلی مربوط به برقراری یک نظام خاص برای تعیین وکلا وجود ندارد(نیومن، 261:1384).ودر جای دیگر می گوید: در جایی ثبت نشده که امامان، هیچ شخص واحدی را به عنوان تنها نماینده خود - چه رسد به این که نماینده برتر خود - منصوب کرده باشند؛ خصوصاً به این هدف که کارهای جامعه را در دوران عدم حضورشان - بالأخص غیبتی که در پیش بود - به انجام برساند(همان، 263). نیومن سازمان وکالت رانهادی از سوی عقل گرایان برای تداوم مذهب تشیع می داند و ایجاد آن را به خاندان نوبختی نسبت می دهدو می نویسد: اگر بعد از عملی اقدامات عقل گرایان در توجه مستقیم به مسئله مذهب شیعه پس از غیبت امام دوازدهم علیه السلام سخن به میان آوریم، بنی نوبخت نیز در نیم قرن اول پس از غیبت امام دوازدهم علیه السلام، به جد تلاش می کردند که در بغداد، نفوذ خود را برجامعه دوازده امامی تثبیت کنند. اولین شخص از کسانی که بر چنین نفوذی اصرار داشتند، عثمان به سعید عمری بود که با امام نهم، دهم و یازدهم علیهم السلام رابطه ای نزدیک داشت…( نیومن، 133:1386) در واقع او به گونه ای غیرمستقیم، اندیشه ولایت فقیه ودر پی آن انقلاب اسلامی ایران ونظام برساخته از آن را دارای مبانی غیراعتقادی ودر ادامه حرکت نوبختیان دنیازده عقل گرا معرفی می نماید.
3-3-1- نقد دیدگاه آندره نیومن
نیومن سازمان وکالت را به خاندان نوبختی نسبت می دهد؛ پس باید ریشه تاریخی این سازمان وکالت و چگونگی انتخاب این نائبان و عملکرد ایشان بررسی شود.
الف) تاریخ پیدایش سازمان وکالت
تشکیل این نهاد مربوط به عصر امام صادق علیه السلام است. در این عصر آن حضرت تعدادی وکیل و نماینده به شهرهای شیعه نشین دور و نزدیک ارسال نمودند تا نقش ارتباطی بین امام وشیعیان را ایفا کنند و وظایف محوله را انجام دهند. در عصر امام کاظم علیه السلام این نهاد شکلی وسیع تر و منسجم تر یافت و در اواخر عصر امام رضا علیه السلام و سپس در عصر امام جواد علیه السلام سازمان مند شد و فعالیت وسیعی را آغاز کرد. در عصر غیبت مواجه با اوج فعالیت این نهاد می شویم؛ جرا که در این عصر تنها وسیله ارتباطی شیعه با امام این نهاد بود. بدین ترتییب، نهاد وکالت با این سیر حرکتی، فعالیت خود را آغاز کرد و تا پایان عصر غیبت صغری ادامه حیات داد.( پورسید آقایی وهمکاران، 138:1381)
ب) نواب اربعه و چگونگی انتخاب ایشان
نواب اربعه امام مهدی علیه السلام عبارت بودند از: نائب اول: عثمان بن سعید عمری؛ نائب دوم: ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری؛ نائب سوم: ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی؛ نائب چهارم: ابوالحسن علی بن محمد سمری.
علاوه بر ملاک های عامی مانند ایمان، تقوی ، درایت، بندگی خداوند سبحان؛ ملاک های دیگری برای گزینش نائبان خاص وجود داشت، از جمله:
تقیه و پنهان کاری: مثلا عثمان بن سعید در مباحث و جدال های مذهبی یا سیاسی شرکت نمی کرد تا موقعیت مهم و جایگاه نیابت او مورد توجه حاکمان واقع نشود.حسین بن روح نیز از روی تقیه در مجلسی از خلفای راشدین به نیکی یاد کرد و بالاتر این که یکی از خادمان خودرا به دلیل لعن معاویه، اخراج نمود. ( پورسید آقایی و همکاران، 193-1381:192)
زیرکی و درایت: نائب سوم ، حسین بن روح با نفوذ در دستگاه حاکم و به عهده گرفتن پست دولتی، از حساس شدن دستگاه درباره خود جلوگیری کرد. آنان هرگز نمی پنداشتند که وی با امام غایب درارتباط باشند.( بلادستیان، حائری پور، یوسفیان، 85:1393) چنان که می بینیم در روایات، پست دولتی حسین بن روح، تنها به عنوان پوششی برای مخفی کردن نیابت او مورد بهره برداری ایشان قرار گرفته است. ضمنا وجود او در دربار، به یاری رساندن به شیعیان در مواقع لزوم کمک فراوان می نمود؛ اما در این روایات مطلبی از وابستگی سازمان نیابت به افراد درباری که نیومن گفته است ، دیده نمی شود.
ج)آخرین توقیع و روشن شدن تکلیف شیعیان در دوران غیبت طولانی
در آخرین توقیع از ناحیه مقدسه که شش روز قبل از درگذشت « ابوالحسن علی بن محمد سمری» صادرشد. امام مهدی علیه السلام زمان در گذشت سمری را پیشگویی کرد و اعلان نمود که بعد از این سفیر ونائبی را معین نکند و با مرگ سمری دوره غیبت صغری به پایان می رسد و غیبت کبری شروع می شود. (طوسی،684:1386)
از این توقیع آخر مشخص می شود ، شیعیان از این زمان به بعد وارد عصر غیبت کبری شده و ارتباط ایشان با امام به واسطه نائبان به اتمام رسیده و برای حل مشکلات باید به فقهای امامیه مراجعه شود. چنان چه ولی عصرعلیه السلام طبق توقیعی دیگر می فرمایند: « و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی روات حدیثنا فانهم حجتی علیکم و أنا حجه الله علیهم» ( ابن بابویه، 161:1338) بدین ترتییب شیعه وارد عصر جدیدی ( غیبت کبری یا دوره فقها) می شود که براساس همین دستور امام مهدی علیه السلام بوده است و نه راه حلی از فقهای امامیه برای ادمه حیات تشیع که نیومن مطرح کرده است.
د) تئوری ولایت فقیه نیز حاکی از این عقیده است که حکومت دینی بهترین شکل حکومت است؛ زیرا فقه به معنای واقعی کلمه دربرگیرنده همه قوانینی است که یک جامعه مطلوب به آن نیازمند است. بر اساس بینش امام، ولایت فقیه در امتداد ولایت رسول الله و ائمه اطهار است. ولایت فقیه همان ولایت مطلقه رسولالله است؛ یعنی کار ولی فقیه نظارت بر اجرای احکام فقهی نیست، چنانکه مرحوم نائینی میفرمود شأن ولی فقیه اعمال ولایت بر احکام دین است و اختیار او در اداره جامعه همان اختیار رسول الله است. (جلالی، 351:1379)
امام خمینی با طرح تئوری ولایت فقیه و نگارش بخشهایی از کتابهای البیع و المکاسب المحرمه، به پردازش مبانی استدلالی یکی از اساسیترین مباحث کلام و فقه سیاسی شیعه (ولایت فقیه) در عصر غیبت پرداخت و کیفیت ستیز با ولایت جور و گسترش قلمرو اختیار ولی فقیه در نظام سیاسی اسلام را فراهم آورد تا مشروعیت حکومت دینی را تثبیت سازد.
3-4- دیدگاه برنالد لوییس در مورد ظهور
برنالد لوییس یهودی مذهب، از کسانی است که افزون بر مباحث اعتقادی تشیع، درباره اندیشه سیاسی اسلام، شیعه وانقلاب اسلامی ایران مطالعات بسیاری نموده است. با همپوشانی نظریات او پیرامون مهدویت اسلامی وشیعی ومطالعاتش درباره اندیشه سیاسی تشیع وانقلاب اسلامی ایران، می توان این گونه استنباط نمود که لوییس یکی از راه های تزلزل جمهوری اسلامی را تزلزل مبانی فکری آن می داند که از اساسی ترین آن ها آموزه مهدویت با تمام لوازم آن است. یکی از روش ها در این باره هراس افکنی در ذهن افکار عمومی جهان وغرب، از اعتقادات مهدوی وآخرالزمانی شیعیان است که لوییس سعی در استفاده از آن کرده است. در مرداد ۱۳۸۵ شمسی برابر با ۲۷ رجب، روزی که ایران می خواست خبر دست یابی به آب سنگین را منتشر کند، ایشان با انتشار مقاله ای در وال استریت ژورنال (8 اوت 2006) مدعی شد که 22 اوت 2006 (31 مرداد 1385) زمان مناسبی است که اسرائیل مورد حمله اتمی ایران قرار گیرد. لوئیس با این پیش فرض تحلیل خود را آغاز کرد که گویا ایران مجهز به سلاح اتمی است. او نوشت: تمایز اساسی ایران با سایر کشورهای دارای بمب اتمی جهان بینی الهامی حاکم بر مقامات دولتی ایران است که نوجوانان ایرانی را، از مدرسه، برای «مبارزه نهایی جهانی» علیه «دشمن شیطانی» و «شهادت» پرورش می دهند. حمله مستقیم به ایالات متحده آمریکا کمتر مورد توجه ایران است ولی «اسرائیل هدفی نزدیک تر و آسان تر» به شمار می رود. ایران عملیات تخریبی خود علیه آمریکا را به طور غیرمستقیم، از طریق مجهز کردن تروریست ها به بمب، انجام می دهد، ولی در مورد اسرائیل هدف آن قدر کوچک است که بتواند آماج بمباران هوایی مستقیم ایران قرار گیرد. .(موسوی گیلانی،236-1387:237)
به این شکل از این مرحله مبارزه با آموزه مهدویت وتضعیف آن با مبارزه با نظام جمهوری اسلامی ومبانی اعتقادی وسیاسی آن وهراس افکنی در غرب از اعتقاد مسلمانان وبه ویژه شیعیان به حاکمیت نهایی اسلام بر جهان به رهبری امام عصر (علیه السلام) ممزوج می گردد تا غرب واسرائیل، آینده جهان را از آن خود ونظام فکری خود کنند.
3-4-1- نقد دیدگاه برنارد لویییس
در روایات فراوانی سخن از پر شدن جهان با قسط وعدل می باشد . سخن لوییس در تضاد کامل با این روایات است. پیامبر صلی الله و علیه و آله فرمودند: اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی بماند، خداوند تبارک و تعالی همان روز را آن قدر طولانی می کند تا این که مردی از فرزندان من قیام کرده و زمین را همچنان که پر از ظلم و تبعیض شده، مملو از عدل و قسط می کند.(طوسی، 734:1386)
در کنار اینها روایات حاوی خشونت نیز وجود دارد؛ متأسفانه عدم توجه به سایر قسمت های این دسته از روایات ( روایات حاوی خشونت) یا روایات دیگری که مضمون این روایات را کامل می سازند، سبب شده است که برخی افراد تصویری مخدوش و نامناسب از مسئله ظهور امام زمان علیه السلام در ذهن داشته باشند و این امر خود بستر و زمینه ای را فراهم ساخته تا دشمنان آگاه از طریق تصرف در مفهوم یا ایجاد تحریف در متن و موضوع این قبیل روایات، حقیقت مسئله مهدویت را برخلاف آن چه که هست نشان دهند و حتی امروزه شاهد هستیم که به کمک ابزارهای تبلبغاتی مدرن، این مسئله را به عنوان یک اندیشه خطرناک که فرهنگ و تمدن بشری را تهدید می کند معرفی می کنند.
ساختن فیلم هایی چون« نوستر آداموس»( به معنی مردی که فردا را دید که در آن ضمن پیش گویی هایی، حضرت مهدی علیه السلام را «پادشاه وحشت» معرفی می کند) از جمله این فعالیت هاست که در ضمن آن عوامل استکبار جهانی و صهیونیست بین اللملل تلاش می کنند که « مهدی موعود» را ضد صلح و امنیت و جنگ طلب و … معرفی نمایند و از این طریق به تخطئه تفکر مهدویت می پردازند و به اهداف مهدی ستیزانه خود می پردازند. صهیونیستم کوشیده است در رسانه های مکتوب و تصویری خود، قضیه دستیابی ایران به انرژی هسته ای و ضدیت جمهوری اسلامی با اسرائیل را با موعود باوری شیعی، در یک راستا تحلیل نمایند و نبرد غرب را با عنوان مبارزه با جنگ طلبی شیعیان و تروریسم معرفی کنند.( بالادستیان، حائری پور ویوسفیان ، 148:1393)
منظور از قیام امام زمان علیه السلام به سیف، همان اتکای بر قدرت است؛ برای این که گمان نشود که این مصلح بزرگ آسمانی به شکل یک معلم یا واعظ یا راهنمای مسائل اجتماعی، ظاهر می شود و رسالت او تنها اندرز مردم است. بلکه او یک رهبر درونگر و دوراندیش است که نخست از حربه منطق بهره گیری کافی می کند و آنجا که گفتار حق سودی نبخشد که در مورد بسیاری از زورگویان و جباران سودی هم نخواهد داشت، دست به شمشیر می برند یعنی متوسل به قدرت می شود. ایشان تنها وظیفه روشنگری و ارائه راه ندارند بلکه وظیفه مهم ترشان – علاوه بر این- اجرای قوانین الهی و به ثمر رساندن انقلاب تکاملی اسلام و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است. ( مکارم شیرازی، 252-1387:254)
مسلم است که امام مهدی علیه السلام نیز مانند پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله نخست اعلان دعوت عمومی می کند و در آغاز ظهورش، مردم را از پیام انقلاب خود آگاه می سازد و اتمام حجت می کند. در این میان عده ای دعوتش را می پذیرند و راه سعادت پیش می گیرند و عده ای به مخالفت برمی خیزند که امام مهدی علیه السلام در برابر این ها قیام مسلحانه می کند. چنان که امام جواد علیه السلام فرموده است: وقتی 313 نفر یاران خاص حضرت قائم (عج) به خدمتش در مکه رسیدند، حضرت دعوتش را به جهانیان آشکار می سازد، و وقتی که این تعداد به ده هزار نفر رسید، به اذن خدا قیام مسلحانه می کند و خروج می نماید.( مجلسی،1401: ج52، 283)
3-5- فوکویاما و نظریه پایان تاریخ
«یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما» امریکایی ژاپنی الاصلی است که در سال ۱۹۵۲ در شیکاگو به دنیا آمد. او دکتری اش را در رشته فلسفه سیاسی از دانشگاه هاروارد گرفت. : نظریه« پایان تاریخ» که تاکنون بازتاب و جدال های نظری مختلفی را در جهان برانگیخته است ، دیدگاه فرانسس فکویاما تئوری پرداز و استراتژیست آمریکایی، در مورد روند تحولات جهانی در آینده است که درسال 1989میلادی در یک مقاله کوتاه ، در یکی از نشریات لیبرالیستی، ارائه نمود و توجه اندیشمندان و تحلیگران علوم سیاسی- اجتماعی را به خود جلب کرد.( صمدی، قنبرعلی،1390، ص 94)
وی معتقد است که پایان تاریخ زمانی است که انسانها به شکلی از جامعه مطلوب انسانی دست یابند که در آن عمیق ترین احساسات و اساسی ترین نیازهای بشری، بدون هیچ مانعی، برآورده شود. براین اساس، وی دریک نگاه خوشبینانه و اغراق آمیز، نظام مبتنی بر اندیشه لیبرال دموکراسی را به دلیل برخورداری از اصول اقتصادی رو به گسترش و انسجام سیاسی آن، که می تواند فرهنگهای متفاوت در نقاط مختلف دنیا را به هم پیوند دهد، بهترین شکل تجلی ایده های تاریخی بشر می داند و انسانهایی را که در دوره چیرگی و استیلای اندیشه لیبرال دموکراسی، زندگی می کنند، انسانهای عصر پایان تاریخ می نامد. عصری که الگوی لیبرالیسم تمامی عرصه های زندگی را تسخیر می کند و هیچ الگوی رقیب و یا جایگزینی برای آن یافت نمی شود. (همان، ص 97)
3-5-1- نقد دیدگاه فوکویاما
فوکویاما به عنوان یکی از معماران نظریه های دنیای نو به زبان می آورد. این اعترافات در حالی است که او می خواهد پایان تاریخ وآینده جهان را از آن لیبرالیسم ودموکراسی غربی بداند اما اسلام با تکیه برآموزه های وحیانی ونگرش جامع به انسان وفرجام تاریخ انسان، توانسته است دورنمای آینده تاریخ را به طور روشن ترسیم نماید وطرحی جامع وایده آل برای ارائه فردای تاریخ، به بشریت ارائه نماید.
نظریه دینی - سیاسی اسلام، در قالب «نظریه مهدویت» وایده حکومت عدل جهانی اسلام، طراحی شده است که در نخستین روزهای پیدایش اسلام توسط پیامبر خاتم (صلّی الله علیه وآله) پایه ریزی گردید ورسالت تحقق آن در آینده، برعهده خاتم اوصیاء حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گذاشته شد.
شاخصه مهم این نظریه اسلامی وقرآنی این است که اولا در نظریه آینده نگر اسلام، مجموعه نظام حکومت ومدیریت جامعه بشری درآینده، برمبنای بینش توحیدی وحاکمیت دینی، شکل می گیرد. ثانیا، اهداف وبرنامه های آن، به دور از نگاه مقطعی ومحدود جغرافیایی، نژادی، زبانی و… براساس استراتژی کلان نگر وعوامل جهانی، طراحی وتدوین شده است تا همه سطوح در هرمکانی به طور عادلانه از مزایای نظام عدل جهانی اسلام بهره مند گردند.
قرآن کریم، موضوع جهان گیر شدن اسلام وایده حکومت آرمانی صالحان در آخر الزمان را در آیات مختلف مطرح کرده است. مجموع آیاتی که به نحوی به این موضوع اشاره نموده است، بیش از ۱۲۰ آیه است(بحرانی، سیمای حضرت مهدی در قرآن ۱۳۶۷: ۲۳).
در اینجا به چند نمونه از آیاتی که از حاکمیت مؤمنان وجهان گیر شدن اسلام درآینده، خبر داده است اشاره می کنیم: خداوند در سوره مبارکه قصص می فرماید: «ونرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمّة ونجعلهم الوارثین؛ اراده حتمی واجتناب ناپذیر من براین تعلق گرفته است که بربندگان فرودست در روی زمین، منت نهاده وآنان را پیشوایان مردم ووارثان زمین گردانیم.» (قصص: ۵) این آیه شریفه به طور عام سنت الهی مبنی برچیرگی وسروری مستضعفان بر مستکبران در آینده را بازگو نموده است که مشابه آن در امتهای پیشین نیز دیده می شود. اما اینکه این تبدل وتغییر حاکمیت از مستکبران به مستضعفان، توسط چه کسانی ودر قالب چه دینی، تحقق خواهد یافت، در این آیه از آنان سخنی به میان نیامده است.
اما در آیه بعد مصداق این سنت قطعی یعنی آن دینی که متصدی این رسالت عظیم است ونیز حاکمان آینده جهان به روشنی معرفی شده است. خداوند می فرماید: « هو الّذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه ولو کره المشرکون؛ اوست خدای که رسول خدا را با دین حق برای هدایت خلق فرستاد تا برهمه ادیان تسلط وبرتری دهد هر چند که مشرکان با چنین امری مخالف ورزند.» (توبه: ۳۳؛صف: ۹) این آیه شریفه، به طور روشن، هدف از تأسیس اسلام را جهانی شدن وغلبه بر سایر کیشها واندیشه ها اعلام نموده است.
نتیجه گیری
براساس آنچه گفته شد نتایج زیر به دست می آید:
1- از دو قرن پيش ، مستشرقان با انگيزه هاي تبشيري و استعماري و در برخي موارد علمي. راهي مشرق زمين گشتند و به جهت ناآشنايي و عدم دسترسي به منابع اوليه چهره ناقص و نادرستي از تعاليم اسلام ارائه دادند.
برخورد آنان با مهدويت نيز به دنبال ظهور مدعیانی چون مهدي سوداني يا مطالعه كتبي مانند مقدمة ابن خلدون بوده، كه احاديث مهدويت را مجعول ونادرست مي شمرد.
2- خطای بزرگ شرق شناسان این است که به همه امور از نظرگاه و اندیشه جهان غرب می نگرند، حال آن که شرط نخستین در درک درست هر تعلیم شرقی یا سنتی این است که بکوشیم تا در حد مقدور خود را در نظرگاه اهل آن تعلیم قرار دهیم. برای بررسی تعالیم شرقی، یک راه نتیجه بخش و مفید بیشتر وجود ندارد و آن این است که این تعالیم را از درون مطالعه کنیم، در حالی که شرق شناسان همواره به پژوهش بیرونی درباره این تعالیم قناعت کرده اند
3- از آنجا که عموم مستشرقان، غير مسلمان و اکثرا مسيحي يا يهودي بودهاند، برخورد آنان با فرهنگ ديني شرق، يعني اسلام، واقع بينانه نبوده ودر مقالات و کتبي که در زمينه معرفي اسلام و قرآن به نگارش در آوردهاند، چهره ناقص، نادرست و نازيبايي ارايه کردهاند.
منابع
ابن بابویه ، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، مؤسسۀ نشر اسلامی جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم ، قم، 1338 ش.
احمدی ، معصومه ، تحلیل پدیدارشناختی دیدگاه های هانری کربن، فصلنامه علمی – پژوهشی مشرق موعود، سال دهم، ش 37، بهار 1395 ش.
اخوان کاظمی، بهرام : «نـگرشهایی نـو به آموزه مهدویت»، قم: مؤسسه آینده روشن، 1387ش.
بالادستیان، حائری پور، یوسفیان، محمد امین، نگین آفرینش، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، چاپ هفتم، 1393 ش.
بارانی، محمد رضا و جوهرچی، علیرضا، مجموعه مقالات نخستین همایش بین المللی تشیع و خاورشناسان، ج 3، مؤسسه انتشارات خاکریز، قم، 1388ش.
پورسید آقایی، جباری، عاشوری، حکیم، مسعود، تاریخ عصر غیبت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ سوم، 1381 ش.
تونه ای، مجتبی، موعود نامه، قم: مشهور و میراث ماندگار، 1389ش.
حسینی، غلام احیا، شیعه پژوهی و شیعه پژوهان انگلیسی زبان (2006-1950م)، قم، شیعه شناسی، 1387 ش.
حیدری فر ، مجید، مدرسه پژوهش ونگارش، بوستان کتاب، قم، 1389ش .
خرمشاهي، بهاء الدّين ، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، چاپ اول، ج 2، 1377ش .
دارمستتر، مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، محسن جهانسوز، کتابفروشی ادب، تهران،١٣١٧ش.
رضوانی، علی اصغر، موعود شناسی و پاسخ به شبهات، قم ، مسجد مقدس صاحب الزمان، 1384 ش.
صمدی، قنبرعلی، چشم انداز آینده از دیدگاه اسلام و نظریه پایان تاریخ، ،فصلنامه کوثرمعارف ، ش 18، تهران: از91تا 132 ، 1390 ش.
طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ترجمه: مجتبی عزیزی، قم، مسجد مقدس جمکران، 1386ش .
طیبی، ناهید، شاخص های تحلیلی و آسیب های محتوای آثار شرق شناسان، مجموعه مقالات همایش بین المللی تشیع و خاورشناسان، به کوشش: محمد رضا بارانی، قم، نشرخاکریز، 1388ش.
کربن، هانری، تاریخ فلسفۀ اسلامی ، ترجمۀ سید جواد طباطبایی، چ 2، کویر، تهران، 1377ش.
گلی زواره، غلامرضا، امامت و مهدویت در کاوش های کربن، فصلنامۀ فرهنگ کوثر، ش 74، تابستان 1378ش.
گیلانی، سید رضی، مهدویت از دیدگاه دین پژوهان غربی، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، مرکز تخصصی مهدویت، قم، 1387 ش.
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحارالانوار، تحقیق: علی دوانی، تهران، اسلامیه، 1401 ق.
مکارم شیرازی، ناصر، نشست علمی قرآن و مستشرقان، مجله قرآن و مستشرقان، ش دوم، ش 2، 1386ش.
––––––––––– ، حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام، قم، نسل جوان، چاپ ششم، 1387ش.
موسوی گیلانی، سید رضی، شرق شناسی و مهدویت، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج). ؛ مرکز تخصصی مهدویّت، قم، 1379ش.
––––––––––––––– ، کامیاب مسلم، بررسی و نقد نظریه دوایت. م دونالدسن در تبیین اصالت مهدویت، شماره 24، علمی پژوهشی، 1393ش
نیومن، جی ، اندرو، دوره شکل گیری تشیع دوازده امامی، مهدی ابوطالبی، محمد رضا امین، حسن شکر اللهی، سید لطف الله جلالی، قاسم جوادی صفری، قم، شیعه شناسی، 1386 ش.
–––––––––– ، مکتب قم و بغداد در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، صادق حسینی اشکوری، قم، نشر زائر، 1384ش .
هالم، هاینس، تشیع، محمدتقی علی اکبری،تهران ، نشر ادیان، ۱۳۸9 ش.
[1] دانش آموخته رشته کلام اسلامی
رجعت
بأسمه تعالی
شواهد قرآنی بر وقوع رجعت
صفیه جعفرپور
رشته کلام اسلامی با گرایش مهدویت
چکیده:
یکی از زوایای مهمی که در تبیین و ارزیابی جریان مهدویت می توان آن را مورد مطالعه و داوری قرار داد مسأله رجعت در قرآن می باشد. اعتقاد به رجعت از نشانه های شیعیان اهل بیت علیه السلام است.رجعت مخصوص مؤمنان خالص و کفار و منافقان خالص است، کفار و منافقان هرگز به میل و ارادۀ خود به دنیا باز نمی گردند بلکه از روی اجبار به رجعت تن می دهند ولی رجعت مؤمنین اختیاری به نظر می رسد.یافته های تحقیق که مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای صورت گرفته، حاکی از آن است که یکی از حوادث مهم بعد از ظهور، موضوع رجعت و بازگشت نیکان و بدان به دنیاست، که در آیات متعددی از قرآن، جریان بازگشت افرادی از درگذشتگان به دنیا و رجعت در آخرالزمان مطرح شده است و روایات زیادی از اهل بیت علیهم السلام در تفسیر این آیات وارد شده است.
واژگان کلیدی: رجعت، مهدویت، قرآن و رجعت، رجعت و قیامت
مقدمه
رجعت از عقاید مسلم شیعه است که پشتوانه آن دهها آیه قرآن و صدها روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام است،امروزه با اندیشههای سلفیگری وسطحی نگری مواجهیم که به ترویج عقاید سطحی از دین پرداختهاند و به همین منظور، بیشترین هجمهها را به عقاید شیعه کردهاند. «اصل رجعت» نیز از مقولههایی است که هر دو اندیشه غربی و سلفیگری به اظهار نظر درباره آن پرداختهاند . بنابراین تبیین ادله رجعت از قرآن و روایات ضروری به نظر میرسد. در مورد رجعت و دیدگاه شیعه در مورد آن کتاب های زیادی نوشته شده است. در این مختصر تلاش شده است که با توجه به آیات قرآن، اعتقاد به رجعت بررسی شود.
1- مفهوم شناسی
رجعت در لغت: ابن منظور می گوید: امّا «الرَّجْعَه» با «تای وحدت» به معنای یک بازگشت و برگشتن خاص است.[1]
رجعت در اصطلاح مرحوم سیّد مرتضی (متوفای 436 ه.ق) می فرماید:
«اعلم أنّ الّذی تذهب إلیه الشیعه الإمامیه أنّ اللَّه یعید عند ظهور إمام الزمان المهدیّ - عجّل اللَّه فرجه الشریف - قوماً ممّن کان قد تقدّم موتهم من شیعته لیفوزوا بثواب نصرته ویعید أیضاً قوماً من أعدآئه لینتقم منهم؛ بدان همانا آنچه که شیعه دوازده امامی معتقد هستند، همانا خداوند هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام گروهی از شیعیان و گروهی از دشمنان آن حضرت را که قبلاً مرده اند بر می گرداند تا این که دوستان به ثواب نصرت آن حضرت رسیده و از دشمنان انتقام گرفته شود».[2]
مهدویت: منظور از مهدویت، مجموعه ای از ارزش ها، باورها، رفتارها، نمادها و شعایری است که در پرتو اعتقاد به امام دوازدهم شیعیان و منجی بودن ایشان در آخرالزمان شکل گرفته است. [3]
2- جایگاه رجعت در متون دینی
2-1- رجعت از دیدگاه شیعه: اعتقاد به اصل رجعت از ضروریات مذهب شیعه امامیه به شمار می رود. تمام ائمّه ی اهل بیت علیهم السلام و به تبع آنان، شاگردان و پیروان آن ها از صدر اسلام به رجعت اعتقاد داشته و از این عقیده، دفاع و حمایت نموده اند. شاید هیچ شعاری در تشیّع برجسته تر از رجعت نبوده است. گرچه ممکن است در تفسیر بعضی از جزئیات آن اختلافات جزئی باشد. لذا بسیاری از بزرگان شیعه؛ مانند مرحوم شیخ مفید، سیّد مرتضی و … بر حقّانیت و صحّت رجعت از دیدگاه شیعه امامیه ادعای اجماع و اتفاق کرده اند. [4]
2-2-رجعت از دیدگاه اهل سنّت: اهل سنّت اعتقاد به رجعت را به شدت انکار نموده و قبل از درک و آشنایی با مفهوم و معنای آن، آن را جزء عقاید اعراب جاهلی، یهود و نصاری، عقیده ی هوا پرستان و بدعت گذاران و …دانسته اند. و هر کسی به آن معتقد باشد او را کافر، کذّاب، فاسق، خبیث و … معرّفی نموده و مستحق انواع عذاب های دنیایی و آخرتی می دانند. به نظر اینان هیچ گناهی بالاتر از اعتقاد به رجعت نیست.[5]
3- وقوع رجعت از نگاه قرآن
از آنجایی که قرآن پایه ای ترین منبع برای اثبات حقایق دینی است، درمسئله رجعت نیز به عنوان نخستین منبع و اصلی ترین آنها ، بدان توجه می شود. با یک نگاه گذرا به آیات مربوط به رجعت، پدیدارشدن آن امری مسلم می نماید. آیات مربوط به رجعت بهطور کلی بر دو گونه است؛
3-1- رجعت در میان امت های گذشته( امکان رجعت)
دراین دسته از آیات، به روشنی وقوع رجعت میان اقوام و ملل گذشته گزارش شده است؛ مانند
3-1-1- رجعت چندین هزارنفر از امت حضرت موسی علیه السلام
یکی از دلایل صحت و امکان رجعت دریک امت، داستان هفتاد هزار فراری از طاعون است که دچار مرگ ناگهانی شدند و آنگاه با دعای حزقیل، سومین وصی حضرت موسی علیه السلام زنده شدند. « أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ … »[6] شیخ صدوق- ره- به اين آيه براى امكان مسأله «رجعت» استدلال كرده و مىگويد: «يكى از عقايد ما اعتقاد به رجعت است (كه گروهى از انسانهاى پيشين بار ديگر در همين دنيا به زندگى باز مىگردند.) و نيز مىتواند اين آيه سندى براى مسأله معاد و احياى مردگان در قيامت باشد».[7]
3-1-2- زنده شدن عزیر بعد از صد سال
یکی دیگر از آیاتی که می توان به واسطه آن بروقوع رجعت در میان امت های گذشته استدلال کرد، چنین است:
« أَوْ كاَلَّذِى مَرَّ عَلىَ قَرْيَةٍ وَ هِىَ خَاوِيَةٌ عَلىَ عُرُوشِهَا قَالَ أَنىَ يُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلىَ طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انظُرْ إِلىَ حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ ءَايَةً لِّلنَّاسِ وَ انظُرْ إِلىَ الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَينََ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلىَ كُلِّ شىَْءٍ قَدِير»[8]
به نظر علامه طباطبایی، شخص مزبور پيامبرى بوده كه از خانه خود بيرون می آید، تا به محلى دور از شهر خودش سفر كند، در بين راه به روستای می رسد كه قرآن كريم آن را« قريه خراب» توصيف فرموده، قريه نظرش را جلب كرده، لذا ايستاده و در سرنوشت آن به تفكر می پردازد، سپس در حالى كه به مردگان نگاه می کرده با خود مىگويد:خدا چگونه اينها را زنده مىكند؟ این سؤال دو جهت دارد، يكى تعجب از زنده شدن بعد از طول مدت، و جهت دوم تعجب از برگشتن اجزا به صورت اولش، لذا خداى تعالى برايش مشكل را از هر دو جهت روشن كرد. از جهت اول از اين راه روشن كرد كه خود او را بميرانيد و دوباره زنده كرد؟ و اما از جهت دوم از اين راه كه استخوانهايى كه در پيش رويش ريخته بود زنده كرد، و جلو چشمش اعضاء بدن آن مردگان را به هم وصل نمود.[9]
در تفسیر نور در ذیل این آیه آمده است : « نمونهى دوّم خروج از ظلمات به نور، در اين آيه است كه پيرامون معاد گفتگو مىشود و هدايت از طريق نمايش و به صورت محسوس و عملى صورت مىگيرد. در تفاسير و برخى روايات آمده است كه نام اين شخص «عُزَيْرٌ» بوده است. یکی از پیام های که از این آیه می توان گرفت این است که، رجعت و زنده شدن مردگان در همين دنيا و قبل از قيامت قابل قبول است».[10]
3-1-3- رجعت اصحاب کهف
يكي از دلايل امكان رجعت، زنده شدن اصحاب كهف پس از 300 سال است كه خداوند در سوره كهف به آن تصريح مي كند: « وَ كَذَالِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُواْ بَيْنهَُمْ…* وَ لَبِثُواْ فىِ كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِاْئَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُواْ تِسْعًا؛…»[11]
به نظرعلامه طباطبایی، اصحاب کهف چون فکر کردن که دیگر حق ظاهر شدنی نیست و باطل از بین نمی رود مایوس شدند، خداوند سالهاى متمادى به خوابشان برده آن گاه بيدارشان كرد تا از يكديگرپرسیدند چقدر خوابیده ایم، يكی گفت يك روز، ديگرى گفت پارهاى از يك روز، آن گاه پيرامون خود نگريسته دیدن اوضاع و احوال دنيا طور ديگرى شده و كم كم فهمیدن كه صدها سال است كه به خواب رفتهاند و اين چند صد سال به نظر ايشان يك روز و يا قسمتی از روز مىآيد.[12]
اين خواب طولانى كه صدها سال به طول انجاميد بى شباهت به مرگ نبوده و بيدار شدنشان را می توان همچون رستاخيز دانست، بلكه اين خواب و بيدارى از پارهاى جهات از مردن و بازگشتن به حيات، عجيبتر بود، زيرا صدها سال بر آنها گذشت در حالى كه بدنشان نپوسيد، در حالى كه نه غذايى خوردند و نه آبى نوشيدند، در اين مدت طولانى چگونه زنده ماندند؟ آيا اين دليل بر قدرت خدا بر هر چيز و هر كار نيست؟ حيات بعد از مرگ با توجه به چنين صحنهاى مسلما امكان پذير است. [13]
دریک جمع بندی کوتاه، به نکات ذیل می توان اشاره کرد:
1. به تصریح آیات قرآن، رجعت های فراوانی در گذشته پدیدار شده است.
2. افزون بر دانشمندان شیعه، بیشتر دانشمندان اهل سنت نیز بر این باورند که در گذشته، رجعت هایی صورت گرفته است.
بنابراین شکی نخواهد ماند که در گذشته، به خواست پروردگار انسان های فراوانی، پس از مردن، دوباره با همان بدنی که از دنیا رفته اند زنده شده، به زندگی دنیایی ادامه داده اند.[14]
3-2- رجعت در آخرالزمان( ادله وقوع رجعت)
برخلاف تصور برخی که رجعت در عصر ظهور و پیش از برپایی قیامت را فقط با بهره از روایات می دانند، از شماری از آیات قرآن نیزمی توان این پدیده بزرگ را اثبات کرد. برخی از این آیات و مباحث مربوط، بدین قرارند:
3-2-1- زنده شدن برخی مردگان
یکی از آیاتی که بر حتمی بودن رجعت در آخرالزمان، استدلال شده است، چنین است: « وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ »[15] از این آیه بهطور روشن استفاده میشود که این حشر برای عدهای خاص است؛ زیرا میفرماید: «از هر امتی، گروهی را زنده میکنیم». بنابراین منظور آیه، زنده شدن انسانها در قیامت نیست؛ چون حشر در قیامت، همگانی است؛ همانگونه که آیه دیگری به این حشر فراگیر دلالت دارد.[16]
از نظرعلامه طباطبایی نیز حشر در آن، حشر در غير روز قيامت است، زيرا حشر در روز قيامت اختصاص به يك فوج از هر امت ندارد، بلكه تمامى امتها در آن محشور مىشوند و حتى به حكم آيه« وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»[17]، يك نفر هم از قلم نمىافتد و اما در اين آيه مىفرمايد: از هر امتى فوجى را محشور مىكنيم. [18]
در تفسیر القمی روایتی ذکر شده، که این آیه را دلیل بر رجعت دانسته است: « عن أبی عبدالله قال: ما یَقولُ النَّاسُ فِی هَذِه الآیةِ (وَ یَوْمَ نَحْشُـرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً)، قلتُ: یَقولُون إنَّه فِی القِیامَةِ. قَالَ: لَیسَ کَما یَقولُون. إنَّها فِی الرَّجعَةِ، أیَحشُرُ اللهُ فِی القِیامَةِ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً وَیَدعُ الباقِینَ إنّما آیَةُ القِیامَةِ قولُهُ (وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: مردم درباره این آیه « یَوْمَ نَحْشُـرُ.. ؛ روزی که از هر امتی، گروهی را برمیانگیزیم» چه میگویند؟ پاسخ دادم میگویند این آیه درباره قیامت است. حضرت فرمود: آنگونه نیست که مردم میگویند. این آیه درباره رجعت است. مگر خداوند در قیامت از هر امتی، عدهای را محشور میکند و بقیه را میگذارد و زنده نمیکند. همانا که آیه مربوط به قیامت، آیه « وحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» است».[19]
3-2-2- حرمت رجعت اقوام هلاک شده
از آیاتی که با استفاده از روایات مربوط به رجعت دانسته شده، این آیه است: «وَحَرامٌ عَلی قَرْیَهٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ؛..»[20] مرحوم قمی می فرماید: « این آیه از روشن ترین دلایل رجعت است؛ زیرا همه ی مسلمانان معتقدند که تمام مردم در قیامت برمی گردند، هلاک شده باشند یا نشده باشند. پس مراد از «لا یرجعون» رجعت است که هلاک شدگان بر نمی گردند».[21]
محدث بحرانی مینویسد که امام صادق علیه السلام فرمود:« کلّ قریة أهلَکَ الله أهْلَها بالعذاب لایرجعون فی الرَّجْعَة و اما فی القیامة فیَرجِعون و من محض الإیمان مَحْضاً و غیرهم ممّن لم یَهْلکوا بالعذاب و محضُوا بالکفر مَحْضاً یَرْجعون؛ هر آبادی که خداوند با عذاب، اهلش را هلاک کرده است، هنگام رجعت برنمیگردند و اما در قیامت برمیگردند و کسانی که دارای ایمان خالص یا کفر خالصاند و با عذاب هلاک نشدهاند(هنگام رجعت) باز میگردند»[22]
3-2-3- رجعت و نصرت انبیاء
از آیاتی که شیعه بر رجعت در آخرالزمان ارائه کرده است، این آیه است: «إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الحَیوهِ الدُّنْیا وَیَوْمَ یَقُومُ الأَشْهادُ؛…»[23] کیفیت دلالت این آیه بر «رجعت» مثل آیات قبل خیلی روشن است؛ زیرا این وعده ی الهی، در گذشته که محقّق نشده است، چون انبیاء- به جز اندکی- و اوصیایی آنها به دست دشمنان مظلومانه به شهادت رسیده اند و هرگز یاری نشده اند در حالی که آیه می گوید: ما به طور قطعی فرستادگان خود و مؤمنان را یاری می کنیم. بنابراین یا باید بگوییم: العیاذ باللَّه! خداوند خلف وعده کرده است در حالی که «فَإِنَّهُ لا یُخْلِفُ المِیعادَ» و یا بگوییم: این وعده ی الهی در آینده محقّق می شود. هیچ مسلمانی به فرض اول نمی تواند ملتزم شود، پس در آینده یاری می شوند و یاری شدن آن ها مستلزم زنده شدن و رجعت آنان است.روایات متعددی که از طریق ائمّه ی اهل بیت علیهم السلام وارد شده است این آیه را، به رجعت فرستادگان خداوند و مؤمنان تفسیر نموده است.[24] چنانکه
امام صادق علیه السلام در جواب جمیل بن درّاج که از تفسیر آیه سؤال کرده بود، فرمود: سوگند به خداوند این آیه مربوط به رجعت است، مگر نمی دانی که پیامبران زیادی در این دنیا یاری نشده و به شهادت رسیده اند و ائمّه علیهم السلام که مصداق کامل «الذین أمنوا» هستند بدون یاری به شهادت رسیده و نصرت وعده داده شده شامل حالشان نشده است. پس این نصرت الهی در ایام رجعت محقّق می شود..[25]
3-2-4-رجعت وعده الهی
از دیگر آیه های که در بیان معصومان علیهم السلام به رجعت تأویل شده، این آیه است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْض… ؛»[26]
در جمله« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» كلمه«من» تبعيضى خواهد بود نه بيانى، و خطاب در آن، به عموم مسلمين است كه در ميان آنان، هم منافق هست و هم مؤمن، و مؤمنين ايشان نيز دو طايفهاند، يكى كسانى كه عمل صالح مىكنند، و گروه ديگر آنان كه عمل صالح ندارند، ولى وعدهاى كه در آن آمده مخصوص كسانى است كه هم ايمان داشته باشند و هم اعمالشان صالح باشد[27].
بنابراین این وعده الهی شامل همه مؤمنان نیست، بلکه یک گروه خاصی از مؤمنان است که به اعلی درجه ی ایمان و عمل صالح رسیده باشند؛ و مؤمنان هم از سه حال خارج نیستند:
الف) مؤمنان کامل که در اعلی درجه ی ایمان و عمل صالح رسیده اند.
ب) مؤمنان متوسّط که ایمان و عمل صالح شان در حدّ متوسط است.
ج) مؤمنان مستضعف که ایمان و عمل صالح شان در حدّ ضعیف است.
گروه دوّم و سوم نمی تواند مورد وعده ی الهی باشد؛ زیرا ترجیح مرجوح بر راجح، ظلم و عقلاً قبیح می باشد.
پس وعده داده شدگان منحصر است در گروه اول که مصداق آنان در مرتبه ی اول پیامبر اکرم و ائمّه ی اطهارعلیهم السلام هستند، سپس مؤمنانی که در درجه ی اعلی بعد از آنان می باشند.
وعده الهی با این خصوصیات، از آغاز بعثت رسول اکرم صلی الله علیه وآله تا به امروز، هرگز محقّق نشده است و برای پیامبر اکرم و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام و مؤمنانی که در مرتبه ی بعد قرار دارند هیچ گاه چنین زمینه ای در طول تاریخ فراهم نشده است، بلکه همه ی آن ها در اثر ظلم ظالمان و بیدادگری غاصبان و توطئه منافقان، به زندان ها و تبعید گاه ها افتاده اند و در نتیجه به فیض شهادت نایل آمده اند. پس باید در آخرالزمان به دنیا بازگردند تا این وعده ی الهی درباره آنان محقّق شود. آنچه که گفته شد از تحلیل ظاهر آیه به دست می آید که معنایی غیر از «رجعت» نمی تواند داشته باشد. چه این که ده ها روایت از طریق ائمّه ی اهل بیت علیهم السلام در تفسیر آیه وارد شده که آیه مربوط به رجعت است.[28]
4- ویژگی های رجعت
از میان روایات فراوان می توان این مطالب را درباره رجعت بیان کرد.
1. رجعت از روزهای بزرگ و مهم عالم است که از آن در قرآن به «ایام الله» یاد شده است. امام صادق علیه السلام فرمود: «ایام الله سه روز است: روز قیام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، روز رجعت و روز قیامت .
2. اعتقاد به رجعت از نشانه های شیعیان اهل بیت علیه السلام است.
3. رجعت برای همه مردم نیست بلکه مخصوص مؤمنان خالص و کفار و منافقان خالص است.
4. از جمله مؤمنان رجعت کننده، پیامبران و امامان معصوم علیه السلام هستند و اولین امامی که در زمان رجعت و پس از امام مهدی علیه السلام حکومت عدل جهانی را برعهده می گیرد، حضرت امام حسین علیه السلام است که سال های بسیار حکومت خواهد کرد.
5. برای همه مومنان و منتظران واقعی ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که پیش از ظهور آن عزیز از دنیا رفتند امکان رجعت به دنیا و یاری آن امام وجود دارد. از امام صادق علیه السلام روایت شده که هر کس چهل بامداد خدا را با [دعای] عهد بخواند از یاوران قائم، خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبرش بیرون آورد [و قائم علیه السلام را یاری دهد].
6. کفار و منافقان هرگز به میل و ارادۀ خود به دنیا باز نمی گردند بلکه از روی اجبار به رجعت تن می دهند ولی رجعت مؤمنین اختیاری به نظر می رسد. امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامی که حضرت مهدی علیه السلام قیام کند مأمورین الهی در قبر با اشخاص مؤمن تماس می گیرند و به آنها می گویند: ای بندۀ خدا! مولایت ظهور کرده است اگر می خواهی به او بپیوندی آزاد هستی و اگر می خواهی در نعمت های الهی (برزخی) متنعم بمانی باز هم آزاد هستی. [29]
نتیجه
رجعت امکان وقوعی دارد وبرای اثبات آن به آیه 55 سوره بقره درباره زنده شدن دوباره هفتاد نفر از اصحاب حضرت موسی علیه السلام ، آیه 243 سوره بقره درباره رجعت چندین هزارنفر از امت حضرت موسی علیه السلام، آیه 259 سوره بقره درباره زنده شدن عزیر پیامبرپس از صد سال و آیه 25- 18کهف درباره زنده شدن اصحاب کهف می توان استدلال کرد. رجعت در عصر ظهور و پیش از برپایی قیامت را می توان با استناد به آیه 83 سوره نمل درباره زنده شدن برخی مردگان ، آیه 95 سوره انبیاء که درباره حرمت رجعت اقوام هلاک شده ، آیه 51 سوره غافر رجعت و نصرت انبیاء و آیه 55 سوره نور درباره رجعت وعده الهی، اثبات کرد.
فهرست منابع
1. ابن منظور، لسان العرب، ج8، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت
2. بالادستیان، محمدامین، حائري پور،محمد مهدی، حائري پور، یوسفیان، مهدی ، نگین آفرینش، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، چاپ 16، قم، 1387
3. بحرانی، سید هاشم، تفسیرالبرهان، مؤسسه الأعلی، چاپ اول، بیروت، 1419ه.ق.
4. پرهیزگار، غلامرضا، انقلاب اسلامی و رشد مهدویت در ایران، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، قم، 1393
5. سلیمیان ، خدامراد ، درسنامه مهدویت، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، چاپ سوم، جلد 4، قم، 1395
6. سیّد مرتضی، رسائل المرتضی،تحقیق: سیّد مهدی رجائی – دار القرآن -. ، ج1، قم،ط 1405ه.ق
7. طاهری ورسی، احمد علی، رجعت یا حیات دوباره، مسجد مقدس جمکران،چاپ اول،ص 19، قم، 1384
8. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه ، جلد 2، 5، 12، 13و 15،قم، 1417ق.
9. علامه مجلسی، محمّدباقر ، بحار الانوار ، دار احیاء التراث العربی،ج 53 ، بیروت
10. قرائتي، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، 1387
11. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، دارالکتاب،جلد 1و2، قم، 1367
12. مغیثی ، غلامرضا ، رجعت از نگاه عقل و دین، تهران، نشرمشعر، چاپ دوم، 1391
13. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه،جلد 1و12، تهران، 1374
[1] ابن منظور، لسان العرب،مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.ج 8، ص 114
[2] سیّد مرتضی، رسائل المرتضی،تحقیق: سیّد مهدی رجائی – دار القرآن -. ، ج1، ص 125، قم،ط 1405ه.ق
پرهیزگار، غلامرضا، انقلاب اسلامی و رشد مهدویت در ایران، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، ص 20، قم، 1393 [3]
[4] طاهری ورسی، احمد علی، رجعت یا حیات دوباره، مسجد مقدس جمکران،چاپ اول،ص 59، قم، 1384
[5] طاهری ورسی، احمد علی، رجعت یا حیات دوباره،ص 65-64
[6] سوره بقره(2) آیه: 243
[7] مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه،، ج1، ص: 220، تهران، 1374
[8] سوره بقره(2) آیه: 259
[9] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، ج2، ص: 557، قم، 1417 ه. ق.
[10] قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج1، ص 419، تهران، 1387
[11] سوره کهف(18) آیه: 25و18
[12] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ، ج13، ص: 357
[13]مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه،جلد 12، ص 382
[14] سلیمیان، خدامراد ، درسنامه مهدویت، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، چاپ سوم، جلد 4، ص 198، قم، 1395
[15]سوره نمل(27) آیه: 83
[16] مغیثی، غلامرضا، رجعت از نگاه عقل و دین، تهران، نشرمشعر،1391، چاپ دوم
[17] سوره كهف(18) آيه: 47
[18] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج15، ص: 569
[19] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، دارالکتاب، ج1، ص24،قم، 1367
[20] سوره انبیاء(21) آیه: 95
[21]قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی،جلد 2،ص 50
[22] بحرانی، سید هاشم، تفسیرالبرهان، مؤسسه الأعلی، چاپ اول ، ج5، ص248، بیروت، 1419ه.ق
[23] سوره غافر(40) آیه: 51
[24] طاهری ورسی، احمدعلی،رجعت یا حیات دوباره، ص 107
[25] علامه مجلسی، محمّدباقر ، بحار الانوار ، دار احیاء التراث العربی،ج 53، ص 65، ، بیروت
[26] سوره نور(24) آیه: 55
[27] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ، ج15، ص: 209
[28] طاهری ورسی، احمد علی، رجعت یا حیات دوباره، ص 105-104
[29] بالادستیان، محمدامین، حائري پور، محمد مهدی ، یوسفیان، محمد، نگین آفرینش، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام، چاپ 16، ص 199، قم، 1387
نشانت را کجا جویم؟
محل زندگی حضرت مهدی علیه السلام
صفیه جعفرپور[1]
چکیده
چگونگی زندگی حضرت مهدی علیه السلام و بسیاری از موضوعات مربوط به حیات ایشان را جزء امور پنهان نظام هستی باید دانست. یکی از این موضوعات، محل زندگی آن حضرت (عج) در طول غیبت ایشان است. هدف تحقیق، بیان محل زندگی امام زمان علیه السلام میباشد، که در سه دوره زندگی حضرت، یعنی دوران زندگی با امام عسکری علیه السلام، دوران غیبت صغری و دوران غیبت کبری به این موضوع پرداخته است. یافتههای تحقیق نشان داد که امام عصر (ارواحناه فداء) در شهر سامرا به دنیا آمدند و تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند، در زمان غیبت صغری که چهار نایب خاص آن حضرت علیه السلام که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، میتوان حدس زد که حضرت علیه السلام محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان به ایشان باشد، اما در زمان غیبت کبری «پنهان زيستى امام» ايجاب مى كند كه مسكن و مكان زندگى او، كاملاً مخفى و ناشناخته بماند. از مجموع روايات و حكايات معتبر، برداشت مى شود، از جمله شهرهایی که بهطور مسلّم به مقدم مبارک امام زمان علیهالسلام مزین شده است، مدینه طیبه، مکه معظّمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد است.
کلمات کلیدی: امام , مهدی ، غیبت، محل
مقدمه
موضوعی كه در اذهان بسیاری از مسلمان وجود دارد، تأمل در محل اقامت حضرت ولی عصر(عج) است! گاه افرادی این موضوع را مستمسك تحقیر و تسمخر قرار داده ـ همچون وهابیان كه با طرح این شبهه كه چگونه شیعیان امامیه داعیه حضور امام دوازدهمشان را دارند در حالی كه خبری از محل اقامت و نحوه معاش او ندارند ـ و گاه موجب شده است، که این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبری عدهای به گمانهزنیهایی سست و واهی بپردازند و به طرح محلهایی که اثبات آنها کاری بس مشکل است روی آوردند.
مشتاقانی هم وجود دارد که هر صبح جمعه میسرایند: «ای کاش میدانستم در چه جایی منزل گرفتهای و چه سرزمینی و مکانی تو را در بر گرفته است! آیا در کوه رضوایی و یا جای دیگری و یا در ذی طوی هستی؟ دشوار است بر من که مردمان را ببینم و تو دیده نشوی.»
حال برای روشن شدن این موضوع، این تحقیق با هدف بیان محل زندگی حضرت مهدی علیه السلام انجام شده است. که در سه دوره زندگی حضرت، یعنی دوران زندگی با امام عسکری علیه السلام ، دوران غیبت صغری و دوران غیبت کبری به این موضوع پرداخته است.
شکی نیست که حضرت در شهر سامرا به دنیا آمده و تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند. در زمان غیبت صغری که چهار نایب خاص آن حضرت علیه السلام که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، می توان حدس زد که حضرت (ع) محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان به ایشان باشد، از برخی روایات و حکایات معتبر چنین استفاده میشود که آن امام علیهالسلام در عصر غیبت کبری، در مکان خاص و شهر معین استقرار دائمی ندارد؛ و بهطور ناشناس در بین مردم زندگی و رفتوآمد دارد. از جمله شهرهایی که بهطور مسلّم به مقدم مبارک امام زمان علیهالسلام مزین شده است، مدینه طیبه، مکه معظّمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد است.
مفهوم شناسی
امام
“امام” از نظر لغت شناسان عرب عبارت از هرکسی یا هر چیزی است که در کارها به او اقتدا میشود. (ربانی گلپایگانی، 20:1396) متکلمان اسلامی « امامت» را با تعبیرهای متفاوتی تعریف کرده اند. مجموع این تعریفها به دو دسته کلی تقسیم میشود: دسته اول را تعریفهای عام و دستۀ دوم را تعریفهای خاص مینامیم. تعریفهای عام، نبوت را هم شامل میشود، ولی تعریفهای خاص، شامل نبوت نمی شود.
(تعریف عام) امام، کسی است که دارای رهبری عمومی دین و دنیاست.(همان:24)
(تعریف خاص) امامت، رهبری عمومی در امور دینی به صورت بالاصالة است؛ نه به صورت نیابت از دیگری که درسرای تکلیف است.(همان: 31)
مهدی
« المهدی من هداه اللّه الی الحق و المهدی اسم للقائم من آل محمد الذی بشّر بمجیئه فی آخر الزمان» (طریحی: 584)
طبق این دو منبع،معنای مهدی در دو نکته خلاصه میشود :
الف) به معنای خاص لغوی،یعنی هدایت شدهء الهی به سوی حق،
ب) در شکل اسم علم با مصداق معنای اصطلاحی به عنوان موعود منتظر اسلام.
1 . دوران زندگی با امام عسکری علیه السلام ( 255-260ق)
سال ولادت امام زمان ـ عليه السّلام ـ بنا بر نقل اكثر مورّخين مُعتبر و و محدّثين شيعه و غير شيعه نيمه شعبان سال 255 ه.ق ميباشد، (شيخ المفيد،339:1413 ) و سال شهادت امام حسن عسگري علیه السلام سال 260 ه.ق ميباشد.(همان: 336) بنابر تصريح علماي بزرگ اماميّه مانند شيخ مفيد، آن حضرت در سال شهادت پدر بزرگوارش پنج ساله بود: «وكان عمره عند وفاة ابيه خمس سنين اتاه الله تعالي فيها الحكمه كما اتاها يحي صبياً و جعله اماماً في حال الطفوليه …».( همان: 339) اين قول مشهور و دقيق بين علماي شيعه و تمام شيعيان است، بنابراين امام دوازدهم علیه السلام پنج سال در كنار پدر بزرگوارش و در ساية پدر مهربانش زندگي نموده است و اين زندگي و حتي تولد حضرتش به نوعي در خفاء و پنهاني بوده است، علّت اختفاء مربوط به اوضاع سياسي و اجتماعي معاصر امام عسگري علیه السلام و حتي ائمة پيش از او بوده است به لحاظ امنيت جاني چنانكه ولادت برخي از انبياي الهي در خفا و استتار بوده است،(همان: 336) شرايط سياسي حاكم بر عصر امام به علت تدابيـر سخت نظامي خلفاي عباسي كه دشمن سرسخت ائمّه بودهاند اقتضاء مينمود، كه شيعيان در تقيّة كامل و اختفاء فعّاليتهاي مذهبي خود را انجام دهند و ارتباط با ائمه براي شيعيان بسيار سخت انجام ميگرفت، تنها وكلاي شيعه در اين دوره با زحمات عديده امكان ارتباط با ائمه را داشتند، مخصوصاً دوره امام عسگري علیه السلام سختترين دوران سياسي و اجتماعي براي شيعه محسوب ميشود. اين امام عزيز اكثر دوران خويش را در پادگانهاي نظامي به سر برد و بخشي از عمر شريفش را نيز كاملاً تحت مراقبت وكنترل شديد نيروها و جاسوسان امنيتي خلفاي جائر و ستم پيشه عباسي بوده است و وظيفة سنگين الهي، امامت را انجام ميداد با توجّه به اين اوضاع فشار و خفقان سياسي است كه امام زمان علیه السلام در كودكي براي خيلي از مردم ناشناخته بود و فقط خصّصين از بزرگان شيعه و نزديكان أئمه و صحابي بزرگ به زيارت حضرت توفيق يافته و او را ديدهاند و تعداد اين افراد به حدّي است كه يقين آور است علاوه بر اين كه اين رؤيتكنندگان خودشان از فقها و از اصحاب بزرگ و كاملاً مورد اطمينان و تأييد ائمه بودهاند كه در يقين و اطمينان كامل به كلام آنها جاي هيچ شبهه و شكي را باقي نميگذارد. اسامي اين افراد در كتابهاي حديثي و تاريخي علماي بزرگ شيعه و سنّي آمده است و بسياري از اين افراد خودشان به محضر امام زمان علیه السلام در زمان امام حسن عسگري علیه السلام رسيدهاند با توجّه به اينكه در مدّت پنج سال امام عسگري علیه السلام با خواص از شيعيان ارتباط مستمر داشت يا از طريق وكلاي مخصوص در نواحي مختلف سرزمين اسلامي يا ارتباط مستقيم كه در اين فرصتها امام سعي مينمود جانشين خود را به شيعيان معرفي كند و آنها را از تحير و سردرگمي نجات دهد همان طوري كه ائمه قبل از او علاوه بر تصريح پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله بنام ائمه، شخصاً و عيناً او را به شيعيان معرفي ميكردهاند تا هيچ كس به دروغ مدّعي مقام امامت نشود كه منجر به انحراف شيعه از مسير حق گردد لذا در سيره تمام ائمه ما ميبينيم كه آنها علاوه بر معرفي جانشين خود از آخرين امام معصوم نيز با القاب و اسم خاص آن حضرت به تصريح سخن گفتهاند و او را به مردم با علائم مخصوص و منحصر بهفرد معرفي نمودهاند.
با اين اهتمام به مقام امامت، امام عسگري عليه السّلام هم خبر از ولادت و غيبتش داده و او را شخصاً از دوران نوزادي و تولّد او را با طرق مختلف از جمله فرستادن «عقيقه»، ( مجلسي:22) به تمام شيعيان از ولادت آن حضرت خبر داده و او را به بزرگان شيعه نشان داده و در زمان خود شناساندهاند تا حجّت بر آنها تمام شده است.
بدون شک امام عصر (ارواحناه فداء) در شهر سامرا به دنیا آمدند. آن حضرت (عج) تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند. حکیمه، عمه امام حسن عسکری علیه السلام چندین بار حضرت مهدی علیه السلام را پیش از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در خانه پدرش دیده بود و امام حسن عسکری علیه السلام در یکی از ملاقاتهای احمد ابن اسحاق با ایشان که در منزل آن حضرت علیه السلام بود، فرزند خود را به او نشان دادند. (بشاره الاسلام :167)
یعقوب بن منقوش از امام عسکری علیه السلام پرسیده بود: مولای من! بعد از شما چه کسی به امامت میرسد؟ حضرت علیه السلام فرمودند: پرده را کنار بزن. او نیز پرده را کنار زد و کودکی از پس پرده بیرون آمد و بر زانوی پدر نشست. امام عسکری علیه السلام در حال احتضار به پیشکار خود به نام عقید فرمودند:«وارد اتاق شو، کودکی را در حال سجده می بینی، او را نزد من بیاور» (کتاب الغیبه: 165)
2. دوران غیبت صغری (260-329ق)
غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زیستی کوتاه مدت حضرت مهدی (عج) که طبق دیدگاه مشهور با شهادت امام عسکری علیه السلام (260ق) آغاز شده و با رحلت چهارمین نائب خاصّ آن بزرگوار (329ق) به پایان رسیده است که در مجموع نزدیک نزدیک هفتاد سال میشود.( خدامراد سلیمیان، 147:1389)
در دوران غیبت صغری که حدود 74 سال طول کشید، محل سکونت حضرت مهدی علیه السلام مشخص نبود. به نظر می رسد آن حضرت علیه السلام در عراق سکونت داشتند، زیرا چهار نایب خاص آن حضرت علیه السلام که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، در عراق به ویژه در شهر بغداد می زیستند. و از اینکه نامههای مردم را میگرفتند و به حضرت علیه السلام میرساندند و جوابش را دریافت میکردند میتوان حدس زد که حضرت علیه السلام محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان و تماس با حضرتش آسان باشد؛ بدین جهت، جز این چهار نفر کسی از محل سکونت آن حضرت علیه السلام اطلاعی نداشت.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: برای قائم علیه السلام دو غیبت است، یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت نخست کسی جای او را نمی داند، مگر شیعیان خاص او.” (مجلسی : 155) به نظر می رسد منظور از شیعیان خاص، نواب اربعه باشند.
3. دوران غیبت کبری
غیبت کبرا به مدت زمان پنهان زیستی حضرت مهدی علیه السلام گفته میشود که با وفات واپسین نائب خاصّ در سال 329 قمری آغاز و همچنان ادامه دارد و فقط خداوند متعال است که پایان آن را میداند.
این دوران ویژگیهای خاصّی دارد که آن را از دوران غیبت صغرا به طور کامل متمایز میسازد. که از آن ویژگیها, کامل شدن غیبت آن حضرت است.(سلیمیان، 148:1389) كه نمىتوان محل خاصى براى آن حضرت در نظر گرفت و منطقه و شهرى را به عنوان محل سكونت او معرّفى كرد. اصولاً «پنهان زيستى امام» ايجاب مى كند كه مسكن و مكان زندگى او، كاملاً مخفى و ناشناخته بماند. سدير صيرفى از امام صادق علیهالسلام روايت مىكند : «صاحب الامر» از اين جهت با يوسف علیه السلام شباهت دارد كه برادران يوسف - با اينكه عاقل و دانا بودند و قبلاً هم با وى معاشرت داشتند - وقتى پيش او رفتند تا خودش را معرفى نكرد ؛ او را نشناختند و با اينكه بين او و يعقوب علیه السلام ، بيش از هيجده روز راه فاصله نبود، يعقوب از وى اطلاعى نداشت. پس چرا اين مردم انكار مىكنند كه خداوند همين عمل را نسبت به حجّت خويش صاحب الامر نيز انجام دهد؟ او نيز در بين مردم تردّد مىكند و در بازار ايشان راه مىرود و بر فرشهاى آنان قدم مىگذارد ؛ ولى (مردم) او را نمىشناسند و به همين وضع زندگى مىكند تا هنگامى كه خداوند به او اذن معرّفى به مردم را بدهد.» (مجلسی : 154) آن حضرت براى انجام وظايف و تكاليف خود از مكانى به مكان ديگر مى رود و بر اساس حكايات معتبره در شهرها و اماكن مختلفى ديده شده است. مدينه، مكه، نجف، كوفه، كربلا، كاظمين، سامرا، مشهد و قم، از جمله آن است و در بعضى از زمانها و مناسبتها در مكانىهای مقدس حضور دارد. در اينجا به برخى از آنها اشاره مى شود :
مكان هاى خاصى
1.مدينه و پيرامون آن (رضوى)
امام باقر علیه السلام مى فرمايد:« ناچار براى صاحب الزمان، عزلت و غيبتى است و طيبه (مدينه) خوب جايگاهى[براى ايشان] است.»(كافى، ج 1، ص 340، ح 16، باب فى الغيبة) هنگامیکه از امام حسن عسگری علیه السلام پرسیدند: اگر حادثهای بر شما روی داد از فرزند بزرگوار شما کجا سراغ بگریم؛ حضرت فرمود: در مدینه. ( شیخ طوسی: 139) امام صادق علیه السلام نیز بههنگام بحث از غیبت کبری میفرماید: وه چه جایگاه خوبی است مدینه. (مجلسی: 157)
2.مكّه و اطراف آن (ذى طوى)
از امام باقر علیه السلام نقل شده است : «يكون لصاحب هذا الامر غيبة فى بعض الشعاب، [و] أومأ بيده الى ناحية ذى طوى…» ( الغيبة النعمانى، ص 182 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 550، ح 559)؛ «صاحب الامر در يكى از اين درّه ها غيبتى خواهد داشت، سپس با دستش به بخشى از ذى طوى اشاره كرد.»
در دعاى ندبه مى خوانيم : «ليت شعرى اين استقرّت بك النوى بل اىّ ارض تُقِلّكَ اَو ثرى أ برضوى اَو غيرها ام ذى طوى؛ اى كاش مى دانستم كه در كدامين زمين قرار دارى و كدام زمين يا خاك وجود نازنينت را بر خود حمل مى كند؟ آيا در رضوى هستى يا در جاى ديگر؟ آيا در ذى طوى هستى؟» (اقبال الاعمال: 298)
3.حضور هر ساله در حج و عرفات
از زمان ها و مكان هايى كه امام در آن حضور مستمر و دائمى دارد، موسم حج و روز عرفه و در سرزمين عرفات است ؛ امام صادق علیه السلام فرمود : «يفقد الناس امامهم يشهد الموسم فيراهم و لا يرونه ؛ مردم امام زمان خود را نمى يابند، او در موسم حج [و در منا و عرفات] شركت مى كند و آنان را مى بيند ؛ ولى آنان او را نمى بينند.» (منتخب الاثر، ص 319)
امام رضا علیه السلام نيز مى فرمايد : « اِنّه لَيَحضُرُ الموسِمَ فيقضى جميع المناسك… ؛ [مهدى] در موسم حج حاضر مى شود و همه اعمال را انجام مى دهد و در عرفه نيز وقوف مى كند و دعاى مؤمنان را آمين مى گويد.» (مجلسی: 152) محمد بن عثمان عمرى، يكى از نائبان چهارگانه امام زمان علیه السلام مى گويد : «به خدا سوگند: صاحب الزمان در موسم حج، همه ساله حضور مى يابد و مردم را مى بيند و مى شناسد. مردم [هم] او را مى بينند، اما نمى شناسند» (همان: 152)
4. مسجد كوفه، سهله، كربلا و نجف
امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمودند: “گویا میبینم که قائم علیه السلام با اهل و عیالش در مسجد سهله بار اقامت افکنده است.” ابوبصیر پرسید: “یعنی منزل او مسجد سهله است؟” امام صادق علیه السلام فرمود: “آری! آن جا منزل ادریس و ابراهیم بوده است. خضر هم ساکن همان جاست. هر پیامبری که خدا مبعوث فرموده، در آن جا نماز خوانده. هرکس در آن جا اقامت کند، گویا در خیمه رسول خدا صلی الله و علیه وآله اقامت کرده است. قلب هر مرد و زن مؤمنی به آن مسجد گرایش دارد و فرشتگان، هر شب و روز به این مسجد پناه میبرند تا خداوند را در آن ملاقات میکنند. ای ابومحمد! من اگر نزدیک شما بودم در هیچ جا جز در آن مسجد نماز نمیخواندم.” ابوبصیر پرسید: “فدایت گردم! آیا حضرت قائم علیه السلام همواره در آن جا خواهد بود؟” امام صادق علیه السلام فرمود: “آری” ابوبصیر پرسید: “حاکمان بعد از او چه؟” امام صادق علیه السلام فرمود: “تا آخرین نفر (و پایان جهان) به همین صورت خواهد بود.” (مجلسی: 376 و 381)
بر اساس حكايات معتبر، ملاقات بزرگانى چون مقدس اردبيلى، علامه بحرالعلوم، شيخ محمد تقى آملى و… در مسجد سهله و كوفه صورت گرفته است. (توجهات ولى عصرعج به علما و مراجع، ص 146-155)
5. سرزمینهای دور دست
در توقیع شریفی که در سال410 هجری از ناحیه مقدسه برای شیخ مفید صادر شده است؛ حضرت بقیةالله عجلالله تعالی فرجه چنین مرقوم فرمودهاند: اگر چه ما در سرزمین دوردستی سکنی گزیدهایم که از جایگاه ستمگران بدوریم – زیرا خداوند مصلحت ما و شیعیان مؤمن ما را در این دیده که تا حکومت دنیا در دست تبهکاران است در این نقطه دور دست مسکن نمائیم- ولی از اخبار شما آگاهیم و هرگز چیزی از شما بر ما پوشیده نمیماند و میدانیم که چه گرفتاری و پریشانی به شمار رسیده است… (طبرسی : 497)
6. دشت حجاز
در تشرّف ابراهیم بن مهزیار آمده که از طائف گذشتیم و به قسمتی از دشت حجاز رسیدیم که عواملی نامیده میشد. در این دیدار امام علیه السلام به پسر مهزیار فرموده است: پدرم با من پیمان بسته که در مخفیترین و دورترین سرزمینها مسکن گزینم تا از تیررس اهل ضلالت در امان باشم. این پیمان مرا به این ریگزارهای عواملی و دشت حجاز از نجد تا تهامه انداخته است. (شیخ صدوق صدوق:447)
7. کوه رضوی
امام صادق علیه السلام از کوه رضوی یاد میکند و میفرماید: از هر درخت میوه در آن هست و چه پناهگاه خوبی است برای شخص خائف. وه چه پناهگاه خوبی!… صاحب این امر را در آن دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. (مجلسی: 152)
از مجموع اين روايات و حكايات معتبر، برداشت مى شود، از جمله شهرهایی که بهطور مسلّم به مقدم مبارک امام زمان علیهالسلام مزین شده است، مدینه طیبه، مکه معظّمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد است؛ و نیز مقامها و مکانهایی که آن حضرت تشریففرما شدهاند، متعدّد است، مانند مسجد جمکران، مسجد کوفه، مسجد سهله، مقام حضرت صاحبالامر در وادیالسلام نجف و در حلّه، ولی مکان معین و دائمی نمیتوان برای حضرتش بیان کرد.( رجالی تهرانی؛ 120:1386)
نکته
تأمل در محل اقامت حضرت ولی عصر(عج) است! موضوعی كه در اذهان بسیاری از مسلمان وجود دارد، گاه افرادی این موضوع را مستمسك تحقیر و تسمخر قرار داده ـ همچون وهابیان كه با طرح این شبهه كه چگونه شیعیان امامیه داعیه حضور امام دوازدهم شان را دارند در حالی كه خبری از محل اقامت و نحوه معاش او ندارند ـ و گاه موجب شده است، که این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبری عدهای به گمانهزنیهایی سست و واهی بپردازند و به طرح محلهایی که اثبات آنها کاری بس مشکل است روی آوردند.
1. افسانه جزیرة خضرا و مثلث برمودا ، که محل زندگی امام عصر علیه السلام است و حضرت در آن با فرزندان خود حضور دارد. جزیره با حصاری محكم محاصره شده و هر كسی به آن نزدیك میشود بهطور اسرارآمیزی یا از بین میرود یا مسیرش منحرف میگردد.
پاسخ:
در اين باره بايد گفت كه موضوع «جزيره خضرا» به عنوان محل اقامت و زندگاني حضرت ولي عصر علیه السلام در عصر غيبت كبري، برگرفته از حكايتي است كه كه از سوي علما و محققين مورد انكار واقع شده است و قابل پذيرش نميباشد چرا كه مستند آن داراي ضعف و ابهام است. بنابراين اصل داستان جزيره خضراء مورد قبول نيست! و بر فرض كه مورد قبول بعضي از افراد باشد تطبيق آن بر منطقه مثلث برمودا با آن ويژگيهاي عجيب هيچ دليلي نداشته و قابل قبول نميباشد. و امام زمان علیه السلام امام مهربان ذخيره خداوند براي نجات و هدايت بشريت است نه براي هلاكت و غرق كردن آنها. البته آن حضرت بعد از ظهور و قيام خود ريشه ستم را بركنده و جهان را پر از عدل و داد ميكند.
2. محل اقامت حضرت مهدی علیه السلام و فرزندان آن حضرت در كشورهای وسیع و آبادی است كه پایتخت آنها به نامهای ظاهره (زهراه)، رائقه، صافیه، ظلوم، عناطیس نامیده میشود و پنج نفر از فرزندان شایسته آن جناب به نامهای: طاهر، قاسم، ابراهیم، عبدالرحمن و هاشم در آن كشورها حكومت مینمایند.
پاسخ:
داستان كشورهای مجهول، بیشباهت به افسانه نیست و تنها مأخذ آن،حكایتی است كه در«جنة الماوی» نقل شده كه اسناد آن قابل خدشه است. (جنة المأوی،میرزا حسین نوری،ص 217 به بعد)
3. محل اقامت ایشان شهر سامره و همان سردابی است كه از آنجا غایب شده است. در همانجا زندگی میكند و از همانجا ظهور میكند. (مهدی الفقیه الایمانی: 404)
پاسخ:
در هیچ روایتی گفته نشده كه امام دوازدهم در سرداب زندگی میكند و از آنجا ظهور خواهد كرد و هیچیك از دانشمندان معتبر شیعه، چنین مطلبی را نفرمودهاند. و این نسبت، دروغ محض و از روی عناد صادر شده است.( پاسخ به ده پرسش،آیت اللّه صافی گلپایگانی،ص 28)
نتیجه گیری
امام عصر (ارواحناه فداء) در شهر سامرا به دنیا آمدند و تا روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند، در زمان غیبت صغری که چهار نایب خاص آن حضرت علیه السلام که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، می توان حدس زد که حضرت علیه السلام محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان به ایشان باشد، اما در زمان غیبت کبری «پنهان زيستى امام» ايجاب مى كند كه مسكن و مكان زندگى او، كاملاً مخفى و ناشناخته بماند. از مجموع اين روايات و حكايات معتبر، برداشت مى شود، از جمله شهرهایی که بهطور مسلّم به مقدم مبارک امام زمان علیه السلام مزین شده است، مدینه طیبه، مکه معظّمه، نجف اشرف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرّا، مشهد، قم و بغداد است.
منابع
1. ابن بابویه، محمد بن علی ؛ کمالالدین و تمامالنعمة ، ج 2، ب 33، ج 21، طهران، محمد حسین کاشانی
2. ابن طاوس، علی به موسی، ترجمه محمد روحی، 1383، اقبال الاعمال، ص 298، قم سمائ قلم
3. الایمانی ،مهدی الفقیه ، الائمة الاثنا عشر به نقل از الامام المهدی، ،ص 404
4. توجهات ولى عصرعج به علما و مراجع، ص 146-155
5. پاسخ به ده پرسش، صافی گلپایگانی،ص 28
6. ربانی گلپایگانی، علی، 1396، چاپ ششم، 1396، قم، مؤسسه بوستان کتاب
7. رجالی تهرانی، علیرضا، 1386، یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان ( عج)، چاپ شانزدهم، قم، انتشارات نبوغ
8. سلیمیان خدامراد ، درسنامه مهدویت، قم بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود ، مرکز تخصصی مهدویت، 1389
9. شیخ حُرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 550، ح 559
10. صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الاثر، ص 319، قم : موسسه السیده المعصومه، 1377
11. طریحی، فخرالدین، 5641 ش،ج 1،ص 584
12. طوسی ، محمد بن حسن، غيبت، انتشارات نينوي ، ص 14 و 1481
13. کلینی، محمدبن یعقوب، الشافی فی شرح اصول الکافی ، ج 1، ص 340، ح 16، باب فى الغيبة
14. محمد بن محمد، شيخ المفيد، الارشاد ج 2،چاپ اول، قم، آل البيت،1413ـ ص 339
15. مجلسی, محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 155، تهران : ذی القربی ، ١٣٨١ .
16. النعمانى ، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم، الغيبة ، ص 182
17. نوری ، میرزا حسین ، جنة المأوی، ،ص 217 به بعد
[1] . سطح سه رشته کلام اسلامی
لزوم اصلاح رفتار
لزوم اصلاح رفتار
هرچند حضرت حجت (عج) ازما غایب وما ازفیض حضور آن حضرت محروم ایم، ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتروراه ورسم آن حضرت را می دانیم واین که آیا آن بزرگوار را با اعمال ورفتار خود خشنود، وسلامی هرچند ضعیف خدمت اش می فرستیم ویا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی وناراحت می کنیم .( 600 نکته، ص 364)